سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :8
کل بازدید :145339
تعداد کل یاد داشت ها : 41
آخرین بازدید : 103/2/30    ساعت : 6:54 ص

ابزار نمایش یوزر پس نود 32

یوزر و پسورد 32

درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
ابر برچسب ها
عرفانهای نو ظهور ، شبهات ، وجوه اشتراک جریانهای کاذب با جریان انحراف ، ولایت فقیه ، فلسفه ولایت فقیه ، فلسفه ،‏ولایت ،‏ ، وهابیت ، یار اصفهانی ، یار خراسانی ، صحابی ، عدی ، عذاب ، قیامت ، زن ، عرفان ، عرفانهای کاب ، غدیر علی پیامک درباره غدیر ، غدیر ، شبهه غدیر، حدیث غدیر، حجة الوداع ، مولی ، ، فدایی علوی ، مباهله ، مجتبی تهرانی ، سیره ،‏ایت الله ، تهرانی ، مجتبی ، عبدالعظیم الحس ، محمدبن اسحاق ، مناظره ، امام رضا ، جثلیق ، عمران صابی ، هریز اکبر،راس الجالوت،س ، .لایت فقیه ،‏دلایل قرانی ،‏دلایل روایی ،‏دلایل عقلی ، اشتراک جریان انحراف با عرفانهای نو ظهور ، امام ، حسن، مجتبی، امام حسن ، خائن ،‏یاران ، امام باقر ، ، امیرالمحدثین ، پیامک ،‏حضرت معصومه ، معصومه ، ولادت ، جریان انحراف ، جریان انحرافی ، حجر ، حجربن عدی ، حمادبن اسماعیل ، داوود بن ابی هند ، دلایل عقلی ،‏ولایت فقیه ،‏ضرورت ولایت فقیه ،‏مشروعیت ولایت فقیه ، ذکر فضایل امیر المومنین ، ژیشینه ولایت فقیه ، جایگاه ولایت فقیه ،‏عصر غیبت ،‏نظریه ولایت ف ، ژیشینه ولایت فقیه ، نظریه ولایت فقیه ، تاریخ ولایت فقیه ،


پیامک به مناسبت عید سعید غدیرخم
از دور دست تاریخ، آن سوى غدیر؛ از دور دست خاطره‏هاى آفتاب سوزان حجاز، صداى محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به گوش مى‏رسد. گویى استمداد مى‏کند از زمان؛ گویى یاور مى‏خواهد از تاریخ؛ گویى مى‏خواهد خاک‏هاى گرم غدیر را شاهد بگیرد بر این انتصاب آسمانى.
 


غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان

«غدیر ای باده‏گردان ولایت رسولان الهی مبتلایت
ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه‏گیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد ردای سبز بعثت را نپوشد»

خوش به حال فرشتگان که هر شامگاه، با سرخی شفق، فوج فوج در زلال بی‏کران غدیر بال می‏شویند و در ساحل سبز غدیر به نماز می‏ایستند!

غدیر، آبراهه‏ای بود به خشک‏زار اندیشه‏های تمام اَعصار

آحاد ملک چو سجده بر آدم کرد
بر نام علی و شوکت خاتم کرد
در روز غدیر خم نه تنها آدم
بر قامت مرتضی فلک سر خم کرد
کاش رفتگان تاریخ هم برمی‏گشتند! کاش آیندگان را مجال وصالی بود؛ شاید ما غربت‏نشینان شهر غیبت هم شاهد می‏شدیم؛ آن‏گاه که محمد با گلوی خسته از گذر سال‏ها، مرتضی را تصنیف کرد.

من یک مسلمانم ولى را مى‏شناسم
مولا على مولا على را مى‏شناسم
مهر على را تا ابد در سینه دارم
در سینه از مهر على گنجینه دارم.

از دور دست تاریخ، آن سوى غدیر؛ از دور دست خاطره‏هاى آفتاب سوزان حجاز، صداى محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به گوش مى‏رسد. گویى استمداد مى‏کند از زمان؛ گویى یاور مى‏خواهد از تاریخ؛ گویى مى‏خواهد خاک‏هاى گرم غدیر را شاهد بگیرد بر این انتصاب آسمانى.

غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى سرخ که اولش مدینه است،میانش کربلا و سرانجامش ظهور
خجسته باد پیوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدیر خم که غدیر، گره محکمى است براى رشته دیانت.
غدیر خم، عید تکمیل رسالت مبارک باد!

کشتی اسلام را لنگر علیست هر که او صاحب ولا ,رهبر علیست
الغرض تلخیص می گویم کلام ما مسلمانیم تنها والسلام

غدیر علی ، هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی موّاج از کرامتهاست .
غدیر دریایی از باور و بصیرت ، در کویر حیرت و هامون ضلالت است ، تا کام جان ها از آن سیراب شود .

علی ، برگزیده محمد نیست ، بلکه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغگر پیام الهی نسبت به امامت اوست
غدیر درخشان چون گوهری در تابش آفتاب است، وسیع به وسعت ابدیت است و جاری در لحظه لحظه کائنات است،

کاش در این نورانی ترین لحظات زندگی ( ایام عید الله الاکبر ) با باران مداوم حضورش این عطش بی پایان را به پایان برساند که تنها عشق او شایسته تسخیر دلهاست.

از ولایت عهدی حیدر، خدا تاج شرف بار دیگر بر سر زهرای اطهر می زند
در حریم ناز و عصمت زین همایون افتخار فاطمه لبخند بر سیمای شوهر می زند

باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر

بیاویزد آن کس به غدر خدای که بگریزد از عهد روز غدیر
چه گویی به محشر اگر پرسدت از آن عهد محکم شَبَر یا شُبیر
حکیم ناصرخسرو قبادیانی

ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام

از ولای مُرتضی دل را چراغان می کنیم
بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می کنیم

غدیر، محل تلاقی رودخانه به دریاست. غدیر، پیوند نبوت به امامت است. غدیر، قله شکوهنده دستگیری و دلالت پیوسته آدمیان در جاری صلابت اعصار است.
خطابه غدیر، منشور راهبردی تشیع است؛ تشیع نه به عنوان یک فرقه و اقلیت، بلکه به عنوان شیوع انسانی و همگرایی کلی.

رسولی کز غدیر خم ننوشد ، ردای سبز بعثت را نپوشد . عید غدیر خم مبارک

ای خدای مرتضی ، گردی از گامهای فتوت مرتضی را بر سر جهانیان بپاش تا ریشه نامردی در جهان بخشکد . عید غدیر خم ، عید ولایت و امامت مبارک

اگر خلق عالم علی را می شناختند ، دوستش میداشتند و اگر خلق عالم علی را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد .

به روز غدیر خم از مقام لم یزلی ، به کائنات ندا شد به صوت جلی . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا علیست علی ، عید غدیر خم بر شما مبارک

 
مدح علی و آل علی بر زبان ماست / گویا زبان برای همین در دهان ماست

روز مـحـشــر پـرسـیـد ز مـن رب جـلــــــــی
گفت تو غـرق گنـاهی؟ گفتمش یـا رب بلی
گفت پس آتش نمیـگیرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـک نمودم روی قلبم یا علی
نام علی : عدالت -- راه علی : سعادت -- عشق علی : شهادت -- ذکر علی : عبادت -- عید علی : مبارک

ما زین جهان از پی دیدار میرویم ، از بهر دیدن حیدر کرار میرویم ، درب بهشت گر نگشایند به روی ما ، گوییم یا علی و ز دیوار میرویم
جلوه‌گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر
رودها با یکدگر پیوست کم‌کم سیل شد
موج می‌زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید
گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش
زمین به حکم قضا آب زندگی نوشید

گرفت پرچم اسلام را على در دست
از این گزیده، زمین و زمان به خود بالید
به یمن فیض ولایت، شراب خمّ الست
به عشق آل على از غدیر خم جوشید
غدیر، عید همه عمر با على بودن
غدیر، آینه‌دار على ولی الله ست
غدیر، حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر، نقش ولای على به سینه ماست

غدیر، یک سند زنده، یک حقیقت محض
غدیر، از دل تنگ رسول عقده گشاست
غدیر، صفحه تاریخ «وال من والاه»
غدیر، آیه توبیخ «عاد من عاد» است

جمع کرد آنگاه اقیانوس‌ها را در غدیر
ریخت موج التهابی در دل آن آبگیر
آبگیر آیینه‌ای شد از جهان در اهتزاز
موج، پشت موج بالا رفت با دست امیر

ولایت امیر المؤمنین علیه‏السلام ، چشمه حیات لازَمان و لا مکانی است که در جوشش همواره خویش، هیچ کس را از آن بیعت تاریخی محروم نمی‏کند.

نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی
عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد

هان! ای مردمان! علی را برتر بدانید، که او برترین انسان از زن و مرد بعد از من است... هرکه با او بستیزد و بر ولایتش گردن ننهد نفرین و خشم من بر او باد. (خطبه ی غدیریه)
قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
گفتا که علی نور بود سایه ندارد
عید غدیر مبارک

شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عارفی فرزانه فرمود
اگر آتش به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
خورشید شکفته در غدیر است علی
باران بهار در کویر است علی
بر مسند عاشقی شهی بی همتاست
بر ملک محمدی امیر است علی





برچسب ها : غدیر علی پیامک درباره غدیر  ,

      

عید غدیر مبارک
آداب و سنن عید غدیر خم از نگاه روایات
روز عید سعید غدیر یکی از این ایام سرور آل محمد، علیهم السلام، است که به عنوان «عیدالاکبر» نامیده شده، چرا که روز اکمال دین و اتمام نعمتهای پروردگار، به خاطر واقعه غدیر و انتصاب شایسته و بحق حضرت علی، علیه السلام، به امر الهی به جانشینی رسول معظم، صلّی اللّه علیه وآله، است.
 

دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ در تاریخ اسلام رخ داد که از یکى رسالت و از دیگرى امامت به وجود آمد. نخستین حادثه، نزول وحى بود که رسالت پیامبر(ص) را در برداشت. دومین حادثه، غدیر بود که امامت را به وجود آورد و در حقیقت ادامه رسالت بود. روز غدیر و امامت همان قدر اهمیت دارد که روز بعثت و رسالت.
دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ در تاریخ اسلام رخ داد که از یکى رسالت و از دیگرى امامت به وجود آمد. نخستین حادثه، نزول وحى بود که رسالت پیامبر(ص) را در برداشت. دومین حادثه، غدیر بود که امامت را به وجود آورد و در حقیقت ادامه رسالت بود. روز غدیر و امامت همان قدر اهمیت دارد که روز بعثت و رسالت.
خداوند منّان نیز در قرآن به این ارتباط اشاره کرده و فرموده است:
یا ایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من النّاس ان اللّه لایهدى القوم الکافرین: (مائده، 67)
در آیه دیگر که همان روز و بعد از آن واقعه غدیر نازل شد فرمود:
الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا:(مائده،3)
مرحوم حاج میرزا جواد ملکى تبریزى مى گوید:
ویوم الغدیر من هذا الیوم [یوم المبعث] بمنزله الجزء الاخیر من العلقه التامه، بل بمنزله الباطن من الشىء الظاهر، وبمنزله الروح من الانسان، لانّ کل ما فى هذا المبعث الشریف من الخیر والفوز والسعاده مشروطه بولایه امیرالمؤمنین والائمه من ولده…1
به دلیل اهمیت روز غدیر به عنوان بزرگترین و مهمترین اعیاد اسلامى است که براى آن آداب و اعمال و فضایل بى شمارى بیان شده است. در این نوشته اعمال و آداب غدیر تا حدّ امکان در آیینه روایات نمایانده مى شود. قبل از هر چیز به چند نکته اشاره مى شود:
1 ـ کثرت اعمال و آداب این روز بسیار فوق العاده است و با اعمال هیچ روزى قابل مقایسه نیست. در این بررسى تا آنجا که در توان نگارنده بود بیش از چهل مورد از آداب روز غدیر در روایات گردآورى شده است.
2 ـ در آداب و اعمال غدیر همه گروهها مورد توجه و خطاب هستند و براى هر گروه با هر فکر و اندیشه و هر سنّى، آدابى مناسب حال وجود دارد.
3 ـ اعمال و آداب این روز برخوردار از ویژگى جامعیّت و به تمام ابعاد زندگى انسان (عبادى، سیاسى، فقهى…) مربوط مى شود.
از این نکات استفاده مى شود که معمار این حادثه مهم تاریخى، مى خواهد این روز براى همیشه در تاریخ زنده باشد. در این نوشته این روز را در نگاه روایات تحت عناوین سیاسى، عبادى، اجتماعى و اخلاقى دسته بندى مى کنیم و احادیث مربوط به آنها را مى آوریم:
آداب عبادى غدیر
1 ـ نماز

نماز روز غدیر در شب و روز و نیز نماز مسجد غدیر، در روایات وارد شده است که نمونه اى از روایات آن بیان مى گردد:
الف: نماز شب غدیر: سید بن طاووس در مورد آن چنین مى گوید:
وجدنا فیها صلاه مذکوره فى کتب العبادات والصلاه خیر موضوع و خیر مسموعٍ عام فى سائر الصلوات.
ذکر صفه هذه الصلاه فى لیله الغدیر وهى اثنتا عشره رکعه لایسلّم الا فى اخراهنّ ویجلس بین کلّ رکعتین ویقرأ فى کل رکعه الحمد وقل هو اللّه أحد عشر مرّات و آیه الکرسى مرّه، فاذا اتیت الثانیه عشره فاقرأ فیها الحمد سبع مرّات وقل هو اللّه أحد سبع مرّات واقنت وقل «لا اله الاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشریک لَهُ، لَهُ الملک ولَهُ الحمد یحیى ویمیت ویمیت ویُحیى وهو حىّ لایموت بِیَدِه الخیر وهو على کل شى قدیر» عشر مرات وترکع وتسجد وتقول فى سجودک عشر مرات «سبحان مَن أحصى کل شئ علمهُ وسبحان مَنْ لاینبغى التسبیح الاّ لَهُ سبحان ذى المَنَّ والنّعم، سبحان ذى الفضل والطول، سبحان ذى العزّه والکرم، أسئلک بمعاقد العزّ من عرشِک ومنتهى الرحمه من کتابک وبالاسم الاعظم وکلماته التّامّه أن تصلّى على محمد رسولِکَ وأهل بیته الطیّبین الطاهرین واَنْ تفعل بى کذا وکذا انّک سمیع مجیب».2
ب: نماز روز غدیر: شیخ طوسى درباره نماز روز غدیر چنین آورده است:
الحسین بن الحسن الحسینى قال: حدثنا محمد بن موسى الهمدانى قال: حدثنا على بن حسان الواسطى، قال حدثنا على بن الحسین العبدى، قال سمعت اباعبداللّه الصادق ـ علیه السلام ـ یقول: صیام یوم غدیرخم یعدل صیام عمر الدنیا عاش انسان ثم صام ما عمرت الدنیا لکان له ثواب ذلک وصیامه یعدل عنداللّه ـ عزّوجل ّ ـ فى کل عام مأه حجّه ومأه عمره مبرورات متقبلات وهو عیداللّه الاکبر… ومن صلّى فیه رکعتین… عدلت عند اللّه ـ عزوجلّ ـ مأه الف حجه ومأه الف عمره و….
ومن فطر فیه مؤمناً کان کمن اطعم فئاماً وفئاماً فلم یزل یعد الى ان عقد بیده عشراً. ثم قال: اتدرى کم الفئام؟ قلت: لا. قال: مأه الف کل فئام کان له ثواب من اطعم بعددها من النبیین والصدیقین والشهداء فى حرم اللّه ـ عزّوجلّ ـ وسقاهم فى یوم ذى مسغبه والدرهم فیه بالف الف درهم…3
ج: نماز مسجد غدیر: محدث عظیم الشأن مرحوم کلینى در مورد نماز مسجد غدیر مى گوید:
عده من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن احمد بن محمد بن أبى نصر، عن أبان عن ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: یستحب الصلاه فى مسجد الغدیر لان النبیّ ـ صلى اللّه علیه وآله ـ اقام فیه أمیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ وهو موضع اظهره اللّه ـ عزّوجلّ ـ فیه الحق.4
2 ـ روزه
درباره روزه روز غدیر روایات متعددى وارد شده که نمونه اى از آنها نقل مى شود. صدوق مى گوید:
حدثنا على بن أحمد بن موسى ـ رضى اللّه عنه ـ قال: حدثنا محمد بن ابى عبداللّه الکوفى قال: حدثنى الحسین بن عبیداللّه الاشعرىُّ قال: حدثنى محمد بن عیسى ابن عبید، عن القاسم بن یحیى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن المفضّل بن عمر قال: قلت لابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ: کم للمسلمین من عید؟ فقال: اربعه اعیاد، قال، قلت: قد عرفت العیدین والجمعه، فقال لى: اعظمها واشرفها یوم الثامن عشر من ذى الحجّه وهو الیوم الذى اقام فیه رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ ونصبه للناس علماً. قال: قلت: مایجب علینا فى ذلک الیوم؟ قال: یجب علیکم صیامه شکراً للّه وحمداً له مع انّه اهل ان یشکر کل ساعه، وکذلک أمرت الانبیاء اوصیاءها ان یصوموا الیوم الذى یقام فیه الوصى یتخذونه عیداً، ومن صامه کان افضل من عمل ستین سنه.5
همان طور که در پایان حدیث آمده است انبیا به جانشینان خود دستور مى دادند که روز وصایت و امامت خود را عید بدانند و روزه بگیرند. امام در این حدیث در فضیلت روزه این روز مى فرماید: روزه این روز از عمل شصت سال برتر است.
مرحوم کلینى هم در مورد روزه و اعمال دیگر چنین نقل مى کند:
عن على بن ابراهیم، عن ابیه، عن القاسم بن یحیى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: قلت: جعلت فداک للمسلمین عید غیر العیدین؟ قال: نعم یا حسن أعظمها واشرفهما، قلت: واىّ یوم هو؟ قال: هو یوم نصب امیرالمؤمنین ـ صلوات اللّه وسلامه علیه ـ فیه علماً للناس، قلت جعلت فداک وماینبغى لنا ان نصنع فیه؟
قال: تصومه یا حسن وتکثر الصلاه على محمد وآله وتبرّء الى اللّه ممّن ظلمهم فانّ الانبیاء ـ صلوات اللّه علیهم ـ کانت تأمر الاوصیاء بالیوم الذى کان یقام فیه الوصّى ان یتخذ عیداً، قال: قلت: فما لمن صامه؟ قال: صیام ستین شهراً، ولاتدع صیام یوم سبع وعشرین من رجب فانه هو الیوم الذى نزلت فیه النبوه على محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ وثوابه مثل ستین شهراً لکم.6
در آخر حدیث بعد از روزه غدیر به روز مبعث اشاره شده و ثواب روزه هر دو روز برابر با ثواب روزه شصت ماه دانسته شده است و این، ارتباط حقیقى دو روز و اهمیت آن دو را مى رساند.
3 ـ دعا در شب و روز غدیر
از پیشوایان اسلام دعاهاى مختلفى در شب و روز این عید بزرگ نقل شده است که این مقاله گنجایش نقل آنها را ندارد. محدثان زیادى، این ادعیه را نقل کرده اند؛ از جمله سید بن طاووس و علامه مجلسى و محدث قمى که مى توان به کتب آنان مراجعه کرد.7
4 ـ یاد خدا و پیامبر(ص)
در آداب غدیر تأکید شده که در این عید بزرگ با روزه و نماز به یاد خدا و محمد(ص) و آل او(ع) باشید. در این زمینه نیز حدیثى از محدث بزرگ شیعه، کلینى مى آوریم:
سهل بن زیاد، عن عبدالرحمن بن سالم، عن ابیه قال: سئلت ابا عبداللّه ـ علیه السلام ـ هل للمسلمین عید غیر یوم الجمعه والاضحى والفطر؟ قال: نعم اعظمها حرمه قلت: واىُّ عید هو جعلت فداک؟ قال: الیوم الذى نصب فیه رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ وقال: «من کنت مولاه. فعلىّ مولاه» قلت: واىّ یوم هو؟ قال وما تصنع بالیوم انّ السّنه تدور ولکنّه یوم ثمانیه عشر من ذى الحجّه، فقلت: وماینبغى لنا أن نفعل فى ذلک الیوم؟ قال: تذکرون اللّه عزّ ذکره فیه بالصیام والعباده والذکر لمحمّد وآل محمّد…8
5 ـ درود و صلوات بر پیامبر اکرم(ص)
مرحوم شیخ حرّ عاملى از محمد بن على بن الحسین چنین آورده است:
عن الصفار، عن محمد بن عیسى، عن على بن سلیمان بن یوسف البزّار، عن القاسم بن یحیى، عن جدّه الحسن بن راشد قال: قیل لأبى عبداللّه ـ علیه السلام: للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین والجمعه؟ قال، فقال: نعم لهم ما هو اعظم من هذا، یوم أقیم امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فعقد له رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه وآله ـ الولایه فى اعناق الرجال والنساء بغدیرخم، فقلت: واىّ یوم ذلک قال: الایّام یختلف، ثم قال: یوم ثمانیه عشر من ذى الحجه قال، ثمّ قال: والعمل فیه یعدل ثمانین شهراً، وینبغى ان یکثر فیه ذکر اللّه ـ عزّوجلّ ـ والصلاه على النّبی ـ صلى اللّه علیه وآله ـ ویوسع الرجل فیه على عیاله.9
امام رضا(ع) نیز در ضمن بیان فضیلت روز غدیر مى فرماید:
ویوم الثار الصلاه على محمد وآل محمد:10
6 ـ غسل
از امام صادق(ع) در ضمن حدیثى که قسمتى از آن را درباره نماز نقل کردیم چنین آمده است:
یغتسل عند زوال الشمس من قبل أن تزول الشمس مقدار نصف ساعه یسئل اللّه ـ عزّوجلّ.11
7 ـ حمد و ستایش پروردگار و سپاس او
علامه مجلسى چنین آورده است:
وجدت بخطّ بعض الأفاضل نقلاً من خط الشهید محمد بن مکى ـ قدّس اللّه روحهما ـ قال: روى عن النّبى ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ أنّ من السنن أن یقول المؤمن فى یوم الغدیر مأه مرّه: الحمد اللّه الذى جعل کمال دینه وتمام نعمته بولایه امیرالمؤمنین على بن ابى طالب.12
در حدیث دیگرى آمده است:
هو یوم عباده وشکر للّه وحمد له:13
8 ـ زیارت امیرالمؤمنین(ع)
امام رضا(ع) به احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى فرمود:
یا ابن أبى نصر، این ما کنت فاحضر یوم الغدیر عند امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فان اللّه ـ تبارک و تعالى ـ یغفر لکل مؤمن ومؤمنه ومسلم ومسلمه ذنوب ستین سنه ویعتق من النار ضعف ما أعتق من شهر رمضان ولیله القدر ولیله الفطر….14
مرحوم محدث قمى مى فرماید:
سومین عمل در روز غدیر زیارت حضرت امیرالمؤمنین(ع)است که سزاوار است که انسان هر کجا باشد سعى کند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند و از براى آن حضرت در این سه روز زیارت مخصوصى نقل شده که یکى از آنها زیارت معروف به امین اللّه است که از نزدیک و دور خوانده مى شود.15
9 ـ تعویذ
سید بن طاووس فصلى را به آن اختصاص داده و در آن تعویذ پیامبر اکرم(ص) را بیان کرده که عین عبارت او نقل مى شود:
فصل، فیما نذکره من عوذه تعوّذ بها النبى ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فى یوم الغدیر، فتعوذ بها أنت أیضاً قبل شروعک فى عمل الیوم المذکور لیکون حرزاً من المحذور وهى: بسم اللّه الرحمن الرحیم خیر الاسماء بسم اللّه ربّ الآخره والاولى وربّ الارض والسّماء الذى لایضرّ مع اسمه کید الاعداء وبها تدفع کل الاسواء… 16
10 ـ عبادت
امام رضا(ع) در ضمن حدیث مفصلى که در فضیلت و آداب آن روز دارد مى فرماید:
وهو الیوم الذى یزید اللّه فى مال من عبد فیه… ویوم العباده…:17
آداب اجتماعى و اخلاقى
1 ـ جشن و عید گرفتن
در احادیث زیادى، غدیر، روز عید و بلکه بهترین عید اسلامى دانسته شده است و شایسته است که مردم آن روز را عید بگیرند و جشن بر پا نمایند.
امام صادق(ع) فرمود:
وهو عید اللّه الاکبر ومابعث اللّه ـ عزّوجلّ ـ نبیّاً قطّ إلاّ وتعیّد فى هذا الیوم وعرف حرمته:18
و رسول خدا(ص) فرمود:
یوم غدیر خمّ افضل اَعیاد امّتى وهو الیوم الّذى اَمَرنى اللّه تعالى ذکره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علماً لامّتى…19
2ـ تبریک و تهنیت
در روایات به سه نوع تبریک اشاره شده است:
الف ـ تبریک به امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیر خم
علامه امینى مى گوید:
وقال المورّخ غیاث الدین المستوفى 942 فى «حبیب السیر»: ثمّ جلس امیرالمؤمنین بامر من النبى ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فى خیمه تخصّ به یزوره الناس ویهنئونه وفیهم عمربن الخطّاب فقال: بخٍّ بخٍّ یا ابن ابى طالب، اصبحت مولاى ومولى کل مؤمن ومؤمنه. ثم أمر النبى امّهات المؤمنین بالدخول على امیرالمؤمنین والتهنئه له.20
ب ـ تبریک به پیامبر اکرم(ص)
آن بزرگوار در این مورد چنین مى گوید:
روى الحافظ ابوسعید الخرکوشى النیسابورى المتوفى 407 فى تألیفه «شرف المصطفى» باسناده عن البراء بن عاذب بلفظ احمد بن حنبل، وباسناد آخر عن ابى سعید الخدرى ولفظه: ثمّ قال النّبى ـ صلى اللّه علیه وآله ـ: هنِّئونى هنِّئونى ان اللّه تعالى خصّنى بالنبوه وخصّ اهل بیتى بالامامه، فلقى عمربن الخطاب أمیرالمؤمنین فقال: طوبى لک یا ابا الحسن اصبحت مولاى ومولى کل مؤمن ومؤمنه.21
ج ـ تبریک به یکدیگر
امیرالمؤمنین(ع) در ضمن خطبه غدیر که قبلاً هم بآن اشاره شد فرمود:
وتهانّوا نعمه اللّه کما هنّاکم اللّه بالثواب فیه على اضعاف الاعیاد قبله وبعده الاّ فى مثله.22
امام هشتم(ع) فرمود:
وهو یوم التهنئه یهنئ بعضکم بعضاً فاذا لقى المؤمن اخاه یقول: الحمد للّه الذى جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه ـ علیهم السلام.23
3 ـ دید و بازدید
شیخ طوسى مى گوید:
و روى زیاد بن محمد قال: دخلت على أبى عبداللّه ـ علیه السلام ـ فقلت: للمسلمین عید غیر یوم الجمعه والفطر والاضحى؟ قال: نعم، ألیوم الذى نصب فیه رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ، فقلت: وأىّ یوم هو یا ابن رسول اللّه؟ فقال: وما تصنع بذلک الیوم والایّام تدور ولکنّه لثمانیه عشر من ذى الحجّه، ینبغى لکم أن تتقرّبوا الى اللّه تعالى بالبرّ والصوم والصلاه وصله الرحم وصله الاخوان، فان الانبیاء ـ علیهم السلام ـ کانوا اذا أقاموا اوصیائهم فعلوا ذلک وامروا به.24
امام على بن موسى الرضا(ع) در ضمن حدیث فضیلت غدیر فرمود:
ومن زار فیه مؤمناً أدخل اللّه قبره سبعین نوراً ووسّع فى قبره ویزور قبره کل یوم سبعون الف ملک ویبشرونه بالجنّه…25
4 ـ افطارى دادن
امیرمؤمنان(ع) در این باره فرمود:
ومن فطر مؤمناً فى لیلته فکانّما فطّر فئاماً وفئاماً یَعُدُّ بها بیده عشره، فنهض ناهض فقال یا امیرالمؤمنین وما الفئام؟ قال مأه الف نبىّ وصدّیق وشهید…26
شبیه این حدیث از امام صادق(ع) نیز در ذیل «نماز روز غدیر» گذشت. همچنین در ضمن احادیث آداب سیاسى نیز دیدیم که امام هشتم(ع) عدّه اى از خواص خود را که روز غدیر به حضورش رسیده بودند براى افطار در منزل خویش نگهداشت و به آنان افطارى داد و به منزل آنان نیز غذا و لباس و غیره فرستاد.
5 ـ صدقه دادن
یکى دیگر از آداب روز غدیر صدقه دادن به فقیراست. امام صادق(ع) در حدیثى که گذشت فرمود:
والدرهم فیه بالف الف درهم.27
امیرمؤمنان(ع) نیز در ضمن خطبه غدیر فرمود:
وسائوا بکُم ضعفائکم فى مأکلکم وما تناله القدره من استطاعتکم وعلى حب امکانکم فالدرهم فیه بمأه الف درهم والمزید من اللّه.28
6 ـ انجام کارهاى شایسته روز عید
در احادیث، آداب و اعمال متعدد دیگرى که جنبه اخلاقى و اجتماعى دارد و مناسب روزهاى عید و جشن است بیان شده که به آنها فقط اشاره مى شود و سپس نمونه اى از روایات بیان مى گردد. این آداب و اعمال عبارتند از: هدیه دادن، زینت کردن، شادى کردن، دیگران را شاد و خرّم نمودن، لباس نو و پاکیزه پوشیدن، میهمانى دادن، گذشت و آشتى کردن، کارگشایى براى دیگران، نیکى کردن به دیگران، لباس و غذا و غیره به منزل خویشان و نزدیکان فرستادن، توسعه دادن به زندگى خانواده و برادران، بشارت دادن، استراحت کردن، وام دادن، دوستى کردن، اجتناب از گناه، عقد برادرى بستن، مصافحه کردن، صله رحم، انجام عمل صالح و مهربانى و عطوفت به همدیگر.
شیخ طوسى مى گوید:
و روى داود بن کثیر الرقى عن ابى هارون عماربن حریز العبدى قال: دخلت على ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ فى یوم الثامن من ذى الحجّه فوجدته صائماً، فقال لى: هذا یوم عظیم، عظّم اللّه حرمته على المؤمنین واکمل لهم فیه الدین وتمّم علیهم النعمه وجدّد لهم ما اخذ علیهم من العهد والمیثاق. فقیل له: ما ثواب صوم هذا الیوم قال: انه یوم عید و فرح وسرور و یوم صوم شکراً للّه تعالى، وان صومه یعدل ستین شهراً من اشهر الحرم….29
و نیز شیخ طوسى درخطبه امیرالمؤمنین آورده است که فرمود:
عُودوا رَحمکُم اللّه بعد انقضاء مجمعکم بالتوسعه على عیالکم والبرّ باخوانِکم والشکر للّه ـ عزّوجلّ ـ على ما منحکم واجمعوا یجمع اللّه شملکم وتبّار واَیصِلِ اللّه اُلفتکم وتهادوا نِعَمَ اللّه کما منّأکم بالثّواب فیه على اضعاف الاعیاد قبله وبعده الا من مثله والبرّ فیه یُثمر المال ویزید فى العمر والتعاطف فیه یقتضى رحمه اللّه وعَطفه وهیّوا لاخوانکم وعیالکم من فضله بالجهد من جودکم وبما تنالُهُ القدره من استطاعتکم واظهروا البُشر فیما بینکم والسُرور فى ملاقاتکم والحمد للّه على ما منحکم وعودوا بالمزید من الخیر على اهل التأمل لکم سائوا بکم ضُعفاء کم فى مأکلکم وما تناله القدره من استطاعتکم وعلى حسب امکانکم فالدرهم فیه بمأه الف درهمٍ والمزید من اللّه ـ عزّوجلّ ـ و صوم هذا الیوم مما ندب اللّه تعالى الیه وجعل الجزاء العظیم کفاله عنه حتى لو تعبّد له عبد من العبید فى الشبیبه مِن ابتداء الدنیا الى انقضائها صائماً نهارُها قائما لیلُها اذا اخلص المخلص فى صومه لقصرت الیه ایام الدنیا عن کفایهٍ و من اَسْعَفَ أخاهُ مبتدئاً وبرَّهُ راغباً فله کأجْرِ من صام هذا الیوم وقام لیلهُ ومن فطَّر مؤمناً فى لیلته فکانّما فطر فئاماً وفئاماً یعُدُّها بیده عشرهً فنهض ناهض فقال یا امیرالمؤمنین وما الفئام قال مأه الف نبىّ وصدّیق وشهید، فکیف بمن تکفّل عدداً من المؤمنین والمؤمنات وانا ضمینه على اللّه تعالى الامان من الکفر والفقر وان مات فى لیلته او یومه او بعده الى مثله من غیر ارتکاب کبیره فاجره على اللّه تعالى ومن استدال لاخوانه واعانهم فانا الضامن على اللّه ان بقّاه قضاه وان قبضه حمله عنه، واذا تلاقیتم فتصافحوا بالتسلیم وتهانوا النعمه فى هذا الیوم ولُیبلَّغ الحاضر الغائب والشاهد البائن ولیعد الغنّى على الفقیر والقوى على الضعیف امرنى رسول اللّه بذلک.30
سید بن طاووس در ضمن حدیث مفصلى در اهمیت و فضیلت غدیر از امام رضا(ع) چنین آورده است:
وهو یوم تنفیس الکرب ویوم تحطیط الوزر و یوم الحباء والعطیه ویوم نشر العلم و یوم البشاره والعید الاکبر و یوم یستجاب فیه الدعا ویوم الموقف العظیم ویوم لیس الثیاب ونزع السواد ویوم الشرط المشروط ویوم نفى الغموم ویوم الصفح عن مذنبى شیعه امیرالمؤمنین وهو یوم السبقه ویوم اکثار الصلاه على محمد وآل محمد ویوم الرضا ویوم عید اهل بیت محمد ویوم قبول الاعمال ویوم طلب الزیاده ویوم استراحه المؤمنین ویوم المتاجره ویوم التودّد ویوم الوصول الى رحمه اللّه ویوم التزکیه و یوم ترک الکبائر والذنوب ویوم العباده ویوم تفطیر الصائمین، الى ان قال، وهو یوم التبسّم فى وجهه الناس من اهل الایمان فمن تبسّم فى وجه اخیه یوم الغدیر نظر اللّه الیه یوم القیامه بالرحمه وقضى له ألف حاجه بنى له قصراً فى الجنه من درّه بیضاء ونظّر وجهه وهو یوم الزینه فمن تزیّن لیوم الغدیر غفر اللّه له کل خطیئه عملها صغیره او کبیره وبعث اللّه الیه ملائکته یکتبون له الحسنات ویرفعون له الدرجات الى قابل مثل ذلک الیوم.31
آداب سیاسى غدیر
1 ـ تبرّى جستن از ستمگر
در حدیثى که مرحوم کلینى و دیگران درباره روزه روز غدیر از امام صادق(ع) نقل کرده اند، چنین آمده است:
تصومه یا حسن و تکثر الصلاه على محمد وآله وتبرّء الى اللّه ممن ظلمهم.32
2 ـ دیدار با رهبرى و بیعت
مرحوم شیخ حرّ عاملى با سندهاى مختلف چنین نقل مى کند:
عن محمد بن اللیث المکى، عن أبى اسحاق بن عبداللّه العلوى العریض قال: وجد فى صدرى ما الایّام الّتى تصام، فقصدت مولانا أبا الحسن على بن محمد ـ علیه السلام ـ و هو بصریا ولم ابد ذلک لاحد من خلق اللّه، فدخلت علیه فلما بصر بى قال: یا ابا اسحاق جئت تسئلنى عن الایّام الّتى یصام فیهنّ وهى اربعه (الى ان قال) و یوم الغدیر فیه اقام النبى ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ أخاه علیّاً ـ علیه السلام ـ علماً للناس واماماً من بعده؛ قلت: صدقت جعلت فداک، لذلک قصدت اشهد انّک حجه اللّه على خلقه.33
در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) این طور آمده است:
هذا یوم عظیم عظّم اللّه حرمته على المؤمنین واکمل لهم فیه الدین و تمّم علیهم النعمه وجدّد لهم ما اخذ علیهم من العهد والمیثاق.34
و نیز آمده است:
واسمه فى السماء یوم العهد والمعهود وفى الارض یوم المیثاق المأخوذ…35
با ملاحظه احادیث مربوط به غدیر روشن مى شود که برنامه دیدار با رهبرى و پیشواى مسلمین و بیعت با او از زمان ائمه(ع) بویژه از زمان امام على بن موسى الرضا(ع) مرسوم بوده و مردم از اطراف و اکناف براى دیدار با آنان و تجدید عهد به حضور آنان مى رسیدند.
شیخ طوسى در حدیثى که درباره این موضوع است چنین مى گوید:
اخبرنا جماعه، عن ابى محمد هارون بن موسى التلعکبرى، قال: حدثنا ابوالحسن على بن احمد الخراسانى الحاجب فى شهر رمضان سته سبع وثلاثین وثلثمأه، قال: حدثنا سعید بن هارون أبى عمرو المروزى وقد زاد على الثمانین سنه، قال: حدثنا الفیاض بن محمد بن عمر الطوسى بطوس سنه تسع وخمسین ومأتین وقد بلغ التسعین، انه شهد ابا الحسن على بن موسى الرضا ـ علیهما السلام ـ فى یوم الغدیر وبحضرته جماعه من خاصته قد احتبسهم للافطار وقد قدم الى منازلهم الطعام والبرّ والصّلات والکسوه حتى الخواتیم والنّعال وقد غیّر من احوالهم واحوال حاشیته، وجدّدت له آله غیر الآله التى جرى الرسم بابتذالها قبل یومه وهو یذکر فضل الیوم وقدمه….36
3 ـ اجتماع و اتحاد
در خطبه اى که از امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیرى که مصادف با روز جمعه بود چنین آمده است:
واجمَعوا یجمع اللّه شملکم….37
امام صادق(ع) نیز در بیان فضیلت غدیر مى فرماید:
واسمه فى السماء یوم العهد والمعهود وفى الارض یوم المیثاق المأخوذ والجمع المشهود38

---------------------------------------------------------
منابع:
1 . المراقبات، ص37
2 . اقبال الاعمال، ص761
3 . تهذیب الاحکام، ج3، ص143؛ بحارالانوار، ج98، ص321، ح6
4 . الکافى، ج4، ص567
5 . کتاب الخصال، ج1، ص264، ح145؛ مصباح المتهجد، ص736 (به طور مختصر).
6 . الکافى، ج4، ص148؛ مصباح المتهجد، ص763؛ وسائل الشیعه، ج7، ص323، ح2؛ بحارالانوار، ج98، ص322
7 . اقبال الاعمال، ص761 و 797؛ بحارالانوار، ج98، ص308 به بعد؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز غدیر.
8 . الکافى، ج4، ص149، ح3
9 . وسائل الشیعه، ج7، ص325، ح6
10 . اقبال الاعمال، ص778
11 . تهذیب الاحکام، ج3، ص143؛ بحارالانوار، ج98، ص321، ح6
12 . بحارالانوار، ج98، ص321، ح5
13 . وسائل الشیعه، ج7، ص328، ح13
14 . اقبال الاعمال، ص748
15 . مفاتیح الجنان، ص788
16 . اقبال الاعمال، ص788
17 . همان، 778
18 . تهذیب الاحکام، ج3، ص143
19 . امالى صدوق، ص12، ح8
20 . الغدیر، ج1، ص271
21 . همان، ص274 (کتاب «شرف المصطفى» با نام «شرف النبى» ترجمه و منتشر شده است).
22 . اقبال الاعمال، ص776؛ مصباح المتهجد، ص757؛ بحارالانوار، ج97، ص117
23 . اقبال الاعمال، ص778
24 . مصباح المتهجد، ص736
25 . اقبال الاعمال، ص778
26 . مصباح المتهجد، ص758
27 . تهذیب الاحکام، ج3، ص144
28 . مصباح المتهجد، ص757
29 . همان.
30 . همان.
31 .اقبال الاعمال، ص778
32 . الکافى، ج4، ص148 (ر.ک: نقل پاورقى شماره 13)
33 . وسائل الشیعه، ج7، ص324، ح3
34 . مصباح المتهجد، ص737
35 . تهذیب الاحکام، ج3، ص143
36 . مصباح المتهجد، ص752
37 . همان، ص757
38 . تهذیب الأحکام، ج3، ص143




      

آثار ذکر فضائل امیرالمؤمنین علی بن‌ابی‌طالب

امام صادق (ع) از رسول‌‌خدا(ص) نقل می‌کند که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَضَائِلَ لَا تُحْصَى کَثْرَةً

- فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ

- وَ مَنْ کَتَبَ فَضِیلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ الْکِتَابَةِ رَسْمٌ

- وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِی اکْتَسَبَهَا بِالسَّمْعِ

- وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى کِتَابَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِی اکْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ

ثُمَّ قَالَ: ... لَا یَقْبَلُ اللَّهُ إِیمَانَ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَایَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ»

خدای متعال فضیلت‏هاى بى‏شماری به برادرم علی بن ابى طالب علیه السّلام عطا کرده است،

1.هر کس فضیلتى از فضیلت‏هاى او را یاد کند و اقرار هم به آن فضیلت داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آینده‏ى او را بیامرزد.

2.هر کس فضیلتى از فضیلت‏هاى او را بنویسد، تا آنگاه که آن نوشته باقى باشد فرشتگان برایش طلب آمرزش کنند.

3.هر کس فضیلتى از فضیلت‏هاى او را گوش دهد، خداوند گناهانى را که بوسیله گوش انجام داده بیامرزد.

4.هر کس به فضیلتى مکتوب از فضائل او نگاه کند، گناهانى که بوسیله چشم انجام داده آمرزیده شود.

همچنین رسول‌‌خدا(ص) فرمود: «...خدا ایمان بنده‏اى را جز به وسیله ی ولایت و  دوستى على و بیزاری از دشمنان او نمى‏پذیرد

(دیلمی،ارشادالقلوب،2/209؛ صدوق، امالی،138؛ شعیری،جامع الاخبار،15؛ ابن‌طاووس، احمد،بناءالمقالةالفاطمیة،370؛ مجلسی، بحارالأنوار،23/229) 






برچسب ها : ذکر فضایل امیر المومنین  ,

      

امیرالمومنین علی (ع) می فرماید : « روزی با فاطمه (س) محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم ? دیدیم حضرت به شدت گریه می کند .
گفتم : پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه می کنی ؟
فرمود : یا علی ! آن شب که مرا به معراج بردند ? گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم . ( و اکنون گریه ام برای ایشان است . )
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.
زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند .
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.
زنی را دیدم که ? که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویران است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند .
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
حضرت فاطمه (س) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
رسول خدا (ص) فرمود :
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ? موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی که از پستانش آویزان بود ? زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.
و زنی که از زبانش آویزان بود ? شوهرش را با زبان اذیت می کرد ...
و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ? خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ? به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ? و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
و زنی که کر و کور و لال بود ? زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ? خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ? زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت .
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ? او زنی سخن چین و دروغگو بود.
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ? زنی خواننده و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد. »?

?) داستانهای بحارالانوار ? ج? ?? - زبده القصص ? ص???






برچسب ها : عذاب ، قیامت ، زن  ,

      

5 . محمد بن جریر طبری (310هـ) :

عن زیاد بن کلیب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة»، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.

تاریخ الطبرى ، ج2 ،‌ ص443.

عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.

بررسی سند روایت :

طبری ، روایت را با این سند نقل می کند :

حدثنا ابن حمید ، قال : حدثنا جریر ،عن مغیرة ، عن زیاد بن کلیب .

حمید بن محمد :


مزی در تهذیب الکمال در ترجمه وی می‌نویسد :

و قال عبد الله بن أحمد بن حنبل : سمعت أبى یقول : لا یزال بالرى علم ما دام محمد بن حمید حیا .

عبدالله فرزند احمد بن حنبل می گوید: از پدرم شنیدم که می گفت : تا زمانی که محمد بن حمید زنده بود ، علم در ری باقی بود .

قال عبد الله : حیث قدم علینا محمد بن حمید کان أبى بالعسکر فلما خرج قدم أبى و جعل أصحابه یسألونه عن ابن حمید ، فقال لى : مالهؤلاء یسألونى عن ابن حمید .

قلت : قدم ها هنا فحدثهم بأحادیث لا یعرفونها . قال لى : کتبت عنه ؟ قلت : نعم کتبت عنه جزءا . قال : اعرض على ، فعرضتها علیه ، فقال : أما حدیثه عن ابن المبارک و جریر فهو صحیح ، و أما حدیثه عن أهل الرى فهو أعلم .


ونیز می گوید : وقتی که محمد بن حمید به نزد ما آمد ، پدرم در لشکرگاه بود ؛ و وقتی که او رفت پدرم به شهر بازگشت ؛ پس شاگردان او در مورد ابن حمید از او سوال کردند ؛ پدرم به من گفت : چه شده است که ایشان در مورد ابن حمید از من سوال می کنند ؟ گفتم : به اینجا آمده بود و برای ایشان روایاتی نقل کرد که ایشان تاکنون نشنیده بودند ؛ پدرم گفت : از او چیزی نوشته ای ؟ پاسخ دادم : آری ؛ یک دفتر از او روایت نوشته ام ؛ گفت : بیاور تا آن را ببینم ؛ و وقتی دید گفت : روایت او از ابن مبارک و جریر صحیح است ؛ و اما روایت او از اهل ری ، خود او دانا تر است ( من در این زمینه اطلاعی ندارم)

و قال أبو قریش محمد بن جمعة بن خلف الحافظ : قلت لمحمد بن یحیى الذهلى : ما تقول فى محمد بن حمید ؟ قال : ألا ترانى هو ذا أحدث عنه .

... به محمد بن یحیی ذهلی گفتم : نظر تو در مورد ابن حمید چیست ؟

پاسخ داد : آیا ندیده ای که من از او روایت می کنم ؟


قال : و کنت فى مجلس أبى بکر الصاغانى محمد بن إسحاق ، فقال : حدثنا محمد بن حمید . فقلت : تحدث عن ابن حمید ؟ فقال : و ما لى لا أحدث عنه و قد حدث عنه أحمد بن حنبل و یحیى بن معین .

... در مجلس ابو بکر صاغانی محمد بن اسحاق بودم ؛ پس گفت : محمد بن حمید برای ما روایت کرد که ...؛ به او گفتم از ابن حمید روایت می کنی ؟ گفت : چه ایرادی دارد وقتی احمد بن حنبل و یحیی بن معین از او روایت نقل کرده اند ؟

و قال أبو بکر بن أبى خیثمة : سئل یحیى بن معین عن محمد بن حمید الرازى فقال : ثقة . لیس به بأس ، رازى کیس .

... از یحیی بن معین در مورد او سوال شد ؛ در پاسخ گفت : مورد اطمینان است و ایرادی در او نیست ، زیرک و از اهل ری است .

و قال أبو العباس بن سعید : سمعت جعفر بن أبى عثمان الطیالسى یقول : ابن حمید ثقة ، کتب عنه یحیى و روى عنه من یقول فیه هو أکبر منهم .

تهذیب الکمال ، ج25 ، ص100 .

... از جعفر بن عثمان طیالسی شنیدم که می گفت : ابن حمید مورد اطمینان است ؛ یحیی از او روایت کرده است و کسی از او روایت کرده است که از مشهور است از همه ایشان ( روات ) بزرگتر است ( احمد بن حنبل) .

جریر بن عبد الحمید بن قرط الضبی :

وی از راویان صحیح بخاری و مسلم است و در وثاقت وی شک و شبهه‌ای نیست . مزی در تهذیب الکمال در ترجمه وی می‌نویسد :

و قال محمد بن سعد : کان ثقة کثیر العلم ، یرحل إلیه .

و قال محمد بن عبد الله بن عمار الموصلى : حجة کانت کتبه صحاحا .


تهذیب الکمال ، ج4 ، ص544 .

محمد بن سعد : او مورد اطمینان و دارای علم زیادی بود که مردم به سوی او سفر می کردند .

... او حجت بود و همه کتاب هایش صحیح .


مغیرة بن مقسم ضبی :

وی نیز از راویان بخاری و مسلم است . مزی در تهذیب الکمال در باره وی می‌گوید :

عن أبى بکر بن عیاش : ما رأیت أحدا أفقه من مغیرة ، فلزمته .

و قال أحمد بن سعد بن أبى مریم ، عن یحیى بن معین : ثقة ، مأمون .

قال عبد الرحمن بن أبى حاتم : سألت أبى ، فقلت : مغیرة عن الشعبى أحب إلیک أم ابن شبرمة عن الشعبى ؟ فقال : جمیعا ثقتان .

و قال النسائى : مغیرة ثقة .


تهذیب الکمال ، ج28 ، ص400 .

ابو بکر عیاش : کسی را داناتر از مغیره ندیدم که بخواهم با او همراه شوم .

یحیی بن معین : او مورد اطمینان و امین است .

ابن ابی حاتم : از پدرم سوال کردم که آیا روایت مغیره از شعبی برای تو دوست داشتنی تر است یا روایت شبرمه از شعبی ؟ گفت : هر دو مورد اطمینانند.

نسایی : مغیره مورد اطمینان است.

زیاد بن کلیب :

وی نیز از راویان صحیح مسلم ، ترمذی و ... است . مزی در تهذیب الکمال در ترجمه وی می گوید :

قال أحمد بن عبد الله العجلى : کان ثقة فى الحدیث ، قدیم الموت .

و قال النسائى : ثقة .

و قال ابن حبان : کان من الحفاظ المتقنین ، مات سنة تسع عشرة و مئة .

تهذیب الکمال ، ج9 ،‌ ص506 .

عجلی : او در روایت مورد اطمینان بود ولی زود از دنیا رفت .

نسایی : او مورد اطمینان است .

ابن حبان : او از حافظان ثابت قدم بود ، در سال 109 از دنیا رفت .


6 . مسعودی شافعی (345هـ) :

فهجموا علیه وأحرقوا بابه ، واستخرجواه منه کرهاً ، وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً .

اثبات الوصیة ، ص143.

به او هجوم آورده و درب خانه او را آتش زدند و او را به زور از آن بیرون آوردند و سرور زنان را با در چنان فشار دادند که سبب سقط محسن گردید .

تقی الدین سبکی در کتاب الطبقات الشافعیة نام او را در زمره علمای شافعی مذهب می آورد ؛ از این رو ،‌اشکال شیعه بودن وی مردود است .

الطبقات الشافعیة ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احیاء الکتب العربیة .

7 . ابن عبد ربّه (463هـ) :

ابن عبد ربّه در العقد الفرید می‌نویسد :

الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر: علىّ والعباس، والزبیر، وسعد بن عبادة، فأمّا على والعباس والزبیر فقعدوا فى بیت فاطمة حتّى بعث الیهم أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم . فأقبل عمر بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار فلقیته فاطمة فقالت: یابن الخطاب ! أجئت لتحرق دارنا ؟ قال : نعم أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأمة فخرج علی حتى دخل على أبی بکر .

العقد الفرید، ابن عبدربه، ج3، ص 63 طبع مصر .

ابوبکر به عمر بن خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه بیرون بیاورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خوددارى کردند، با آنان جنگ کن. عمر با شعله آتشى که همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه(علیها السلام)برداشته بود، به سوى آنها حرکت کرد. فاطمه(علیها السلام)گفت: یابن الخطاب اجیت لتحرق دارنا؟ اى پسرخطاب! آتش آورده اى خانه مرا بسوزانى؟ گفت: بلى، مگر این که به آنچه امت در آن داخل شده اند (بیعت با ابوبکر) شما هم داخل شوید ... .

8 . ابن عبد البر قرطبی (368 -463هـ) :

ابن عبدالبر قرطبى می گوید :

 فقالت لهم: إن عمر قد جاءنی وحلف لئن عدتم لیفعلن وایم الله لیفین بها

الاستیعاب، ابن عبدالبر قرطبى، ج3، ص975 ؛ المصنف، ابن ابى شیبه، ج8، ص572 .

پس فاطمه به ایشان گفت : عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اینجا آمدید قسم به خداوند که چنین و چنان می کنم . و قسم به خدا که وی چنین خواهد کرد .

9 . مقاتل بن عطیة (505هـ) :

ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه(علیهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة(علیها السلام) و احرق باب الدار .

الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه ، ص160 و 161 که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ .

هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (علیها السلام) فرستاد ، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد ... .

10 . شهرستانی (548هـ) :

فقال أی النظام إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی ، وفاطمة ، والحسن ، والحسین ، انتهى وفی ذیل الصفحة زیادة هذه الکلمة ( ألقت المحسن من بطنها ) .

الملل والنحل للشهرستانی المتوفى سنة 548 ، ص 83 .

نظام گفته است که عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ( علیها السلام) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد . و فریاد می زد این خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید ؛ و در خانه به جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود .





      

پشیمانی ابوبکر در آخرین روزهای زندگی :

معمولاً هر شخصی در آخرین روزهای زندگیش و هنگامی که احساس می‌کند مرگ به او نزدیک شده است ، مهمترین سخنان خود را گفته و اساسی‌ترین سفارش‌ها را می‌کند .

ابن أبی قحافه نیز در آخرین روزهای عمرش ، سخنانی گفته است که شنیدن آن‌ها واقعیت‌های بسیاری را آشکار می‌کند ؛ هر چند که او حتی در این جا نیز از گفتن تمام حقایق خودداری کرده است ؛ اما همین اندازه‌اش نیز برای اثبات بسیاری از مسائل کفایت می‌کند .

وی در آخرین روزهای عمرش ، اعتراف می‌کند که دستور هجوم به خانه صدیقه طاهره را صادر کرده است . تعدادی از علمای اهل سنت ؛ از جمله شمس الدین ذهبی (748هـ ) در تاریخ الإسلام ، در تاریخ زندگی ابوبکر ، محمد بن جریر طبری در تاریخش ، ابن قتیبه دینوری در الإمامة والسیاسة ، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق و ... چنین می‌نویسند :

عبد الرحمن بن عوف در بیماری ابوبکر بر او وارد شد و بر وی سلام کرد ، پس از گفتگویی ، ابوبکر به او چنین گفت :

أما إنی لا آسى على شیء إلا على ثلاث فعلتهن ، وثلاث لم أفعلهن ، وثلاث وددت أنی سألت رسول الله صلى الله علیه وسلم عنهن : وددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة وأن أغلق علی الحرب .

تاریخ الإسلام ، ج3 ، ص118 و تاریخ الطبری، ج 2، ص 619، ج 3 ص 430 ط دار المعارف بمصر و الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 24 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 30 - ص 422 و شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 2 - ص 46 &ndash 47 و المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 1 - ص 62 و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 5 - ص 202 &ndash 203 و مروج الذهب ، مسعودی شافعی ، ج1 ،‌ ص290 و میزان الاعتدال - الذهبی - ج 3 - ص 109 و لسان المیزان - ابن حجر - ج 4 - ص 189 و کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 5 ، ص631 و ... .

من به چیزی تأسف نمی‌خورم ، مگر بر سه چیز که انجام دادم و سه چیزی که انجام ندادم و سه چیزی که کاش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌پرسیدم : دوست داشتم خانۀ فاطمه را هتک حرمت نمی‌کردم هر چند برای جنگ بسته شده شود ... .

جالب این است که برخی از علمای اهل سنت ، به خاطر حفظ آبروی ابوبکر ، روایت را این گونه تحریف می‌کند :

أما إنی ما آسى إلا على ثلاث فعلتهن ، وثلاث لم أفعلهن ، وثلاث لم أسأل عنهن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وددت أنى لم أفعل کذا ، لخلة ذکرها . قال أبو عبید : لا أرید ذکرها .

قال : ووددت أنی یوم سقیفة ...

معجم ما استعجم - البکری الأندلسی - ج 3 - ص 1076 &ndash 1077 .

آگاه باشید که من بر سه چیز که انجام دادم غصه می خورم ؛ و سه چیز که انجام نداده ام ، و سه چیز که دوست داشتم آن را از رسول خدا می پرسیدم .

دوست داشتم که من فلان کار را نمی کردم !!! به علتی که آن را ذکر کرد ؛ ابو عبیده می گوید : من نمی خواهم بگویم ابو بکر چه گفت ( ولی می دانم )...

تصحیح ضیاء المقدسی :

ضیاء‌ المقدسی که ذهبی در تذکرة الحفاظ ، ج4 ، ص1405 و 1406 ، از وی با عناوین الإمام العالم الحافظ الحجة ، محدث الشام ، شیخ السنة ، جبلاً ثقة دیّناً زاهداً ورعا عالماً بالرجال ، یاد می‌کند ، این روایت را تصحیح کرده و می گوید :

هذا حدیث حسن عن أبی بکر .

الأحادیث المختارة ، ج10 ، ص88-90 .

این روایتی نیکوست از ابو بکر .

توثیق علوان بن داود البجلی :

ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی ، بعد از نقل روایت پشیمانی ابوبکر ، اشکال سندی کرده و می گویند : علوان بن داود البجلی منکر الحدیث بوده است . ما در این جا به چند جواب اکتفاء می‌کنیم :

ابن حبان او را توثیق کرده است :

ابن حبّان ، در کتاب الثقات ، ج8 ، ص526 وی را توثیق کرده است که این خود بهترین دلیل بر وثاقت این شخص است .

توضیحی پیرامون شخصیت ابن حبان و متشدد بودن وی :

ممکن است کسی اشکال کند که ابن حبان از متساهلین بوده است و دقت لازم را در توثیق روات به خرج نداده است که این اشکال با چند دلیل مردود است :

الف : ابن حبان سرچشمه شناخت ثقات :

خود ذهبی در کتاب الموقظة ، ص79 می‌گوید :

ینبوع معرفة الثقات ، تاریخ البخاری ، وابن أبی حاتم وإبن حبان .

سرچشمه شناخت افراد مورد اطمینان کتاب تاریخ بخاری و ابن ابی حاتم و ابن حبان است .

در حقیقت ذهبی می‌خواهد بگوید که اگر می‌خواهید افراد ضعیف را از ثقه تشخیص دهید ، من شما را راهنمایی می‌کنم که به کسانی همچون ابن حبان مراجعه کنید ؛ چرا که او سرچشمه شناخت ثقات است .

این نشان می‌دهد که ابن حبان از نظر علمی در جایگاه رفیعی قرار دارد .

ب : ابن حبان از متشددین است :

بر خلاف آن‌چه برخی ادعا کرده‌اند ، ابن حبان ، مشهور به سخت‌گیری در توثیق است . خود ذهبی در میزان الإعتدال در باره او می‌گوید :

ابن حبان ربما قصب الثقة حتی کأنه لا یدری ما یخرج من رأسه .

میزان الإعتدال ، ج1 ، ص274 ، ترجمه افلج بن یزید .

ابن حبان گاهی آن قدر به شخص مورد اطمینان اشکال می گیرد ، انگار که نمی داند این چه حرف هایی است که در مورد او می زند !!!

و نیز سیوطی در تدریب الراوی به نقل از ابن حازم ، در جواب این مطلب که ابن حبان از متساهلین است ، می‌گوید :

وما ذکر من تساهل ابن حبان لیس بصحیح فإن غایته أنه یسمی الحسن صحیحا فإن کانت نسبته إلى التساهل باعتبار وجدان الحسن فی کتابه فهی مشاحة فی الاصطلاح وإن کانت باعتبار خفة شروطه فإنه یخرج فی الصحیح ما کان راویه ثقة غیر مدلس ... ولأجل هذا ربما اعترض علیه فی جعلهم ثقات من لم یعرف حاله ولا عتراض علیه فإنه لا مشاحة فی ذلک .

تدریب الراوی ، ج1 ، ص108 .

آنچه که در مورد تساهل ابن حبان گفته شده است ، درست نیست ؛ زیرا نهایت چیزی که گفته شده است آن است که وی روایت حسن را صحیح می شمارد ؛

اگر مقصود از تساهل وی این باشد که در کتاب او روایات حسن یافت شده است ، این تنها اشکال در اصطلاح ابن حبان است ( و نه به خود وی ) و اگر از این جهت به او اشکال شود که او شرط صحت را سبک گرفته است ؛ زیرا او در کتاب صحیح خویش از راویان مورد اطمینان غیر مدلس روایت کرده است ( و شرط بخاری و مسلم در مورد ملاقات و یا احتمال آن را مد نظر قرار نداده است ) به این علت عده ای به او اشکال کرده اند که او کسی را که مجهول است توثیق کرده است !!! ؛ اما بر او اشکالی نیست ( نظر او درست است ) ؛ زیرا این کار وی سبب اشکال بر او نمی شود .


هر منکر الحدیثی ، ضعیف نیست :

این که هر منکر الحدیثی ضعیف نیز باشد ، قابل قبول نیست ؛ چرا که این اصطلاح را در باره بسیاری از ثقات نیز به کار برده‌اند .

ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در ترجمه حسین بن فضل البجلی می‌گوید :

فلو کان کل من روى شیئاً منکراً استحق أن یذکر فی الضعفاء لما سلم من المحدثین أحد .

لسان المیزان ، ج2 ، ص308 .

اگر بخواهیم هر کسی که روایت منکری را نقل کرده است ، در ضعفا بیاوریم هیچ یک از روایت کنندگان سالم نخواهد ماند .

و ذهبی در میزان الإعتدال در ترجمه احمد بن عتاب المروزی می‌گوید :

ما کل من روی المناکیر یضعّف .

میزان الإعتدال ، ج1 ،‌ ص118 .

هر کسی که روایت منکر نقل کند تضعیف نمی شود .

بخاری ، از منکر الحدیث ، روایت نقل کرده است :

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح‌ترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن ، روایات بسیاری را از کسانی نقل کرده است که همان اشخاص از کسانی هستند که اصطلاح «منکر الحدیث» در باره آن به کار برده شده است . این عده ، بیش از آن است که بتوان همه را در این جا ذکر کرد ؛ اما به اختصار به چند نمونه اشاره می‌کنیم :

1. حسان بن حسان : ابن أبی حاتم در باره او می‌گوید :

منکر الحدیث .

و ابن حجر می‌گوید :

روی عنه البخاری .

مقدمه فتح الباری ، ص394 .

2 . احمد بن شبیب بن سعید الحبطی : ابوالفتح الأزدی در باره او می‌گوید :

منکر الحدیث غیر مرضی ، روی عنه البخاری .

مقدمه فتح الباری ، ص383 .

منکر الحدیث است و مقبول نیست !!! اما بخاری از او روایت نقل کردهاست

3 . عبد الرحمن بن شریح المغافری : ابن سعد در باره او می‌گوید :

منکر الحدیث .

طبقات ابن سعد ، ج7 ، ص516 .

ولی در عین حال بخاری از وی روایت نقل کرده است .

مقدمه فتح الباری ، ص416 .

4 . داود بن حصین المدنی : ساجی در باره او می‌گوید:

منکر الحدیث متهم برأی الخوارج

با این حال بخاری از وی در صحیحش روایت نقل می‌کند .

مقدمه فتح الباری ، ص399 .

در نتیجه ، روایت از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد و «منکر الحدیث» بودن علوان بن داود ، ضرری به صحت روایت نمی زند .





      


مردان افسانه ای

· 


این روزها قبل از هر چیز در این اندیشه فرو می روم که مگر بهشتی چه کرده بود که حضرت امام (ره ) دربخش هائی از پیام تاریخی خود پس از شهادت این مرد بزرگ فرمودند : بهشتی یک ملت بود آیا توانمندی یک ملت در زمینه های مختلف داخلی وخارجی چیست که یک فرد را بتوان با یک ملت مقایسه کرد این سئوال قطعا پاسخی همه جانبه ودر خور شرایط آنروز جامعه را می طلبد که خود مقاله ای جداگانه می شود.
چه اتفاقاتی افتاده بود که امام امت فرمودند : « بهشتی مظلوم زیست مظلوم مرد وخار چشم دشمنان اسلام بود » .
شاید بتوان این قسمت را برای آنانی که با اوضاع واحوال سال 60 آشنا نیستند قدری موشکافی کرد آنجا که تازه بنی صدر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده بود ودر صدد بود که انقلاب را به سمت وسوی لیبرالیسم غربی بکشاند وبا احیای تفکرات غربی دوباره روزنه هائی برای نفوذ ایادی غرب در کشور بازکند واین عمل را با تشکیل دفاتر هماهنگی رئیس جمهور آغاز نمود تا با در دست گرفتن قوه مقننه عملا دو قوه مجریه و قانونگذاری را در دست بگیرد وکودتای خزنده و آرام خود را آغاز نماید در این میان حتی برخی از روحانیون فریب شعارهای او را خورده بودند و او را یک متفکر تحصیلکرده اقتصادی و یک روشنفکر می دانستند اما در این میان کسانی هم بودند که بهشتی یکی از این بزرگمردان بود اینان سریعا با تشکیل حزب جمهوری اسلامی در صدد بر آمدند تا با تثبیت نظام و تربیت نیروهای کار آمد مکتبی به مقابله با این خط فکری وجریان خزنده برآیند.
خلاصه کنیم در نبرد بین این دوتفکر که یکی غرب گرا ودیگری اسلام ناب محمدی (ص )خواه بود مرزهای تقوا وتعهداز جانب بنی صدر به عنوان رهبر یک جریان سیاسی وفکری شکسته شد وسبب ایجاد دوگانگی در مدیریت کشور گردید تا جائی که در سخت ترین شرایط جنگ و اوضاع به هم ریخته آنروز که شعار انحلال ارتش توسط منافقین هنوز زمزمه می شد وسپاه تنها در بعد نیروی شهادت طلب فقط در روی زمین کار می کرد این گونه فتنه گری ها چون خنجری بود که از پشت به پهلوی انقلاب اسلامی فرو می رفت تنها امید مردم به امام بزرگوار بود و تکیه گاهشان به دولت مکتبی وساده زیست رجائی که در تاریخ انقلاب ما چون اسطوره باقی ماندند.
تفکر حاکم بر هواداران بنی صدر چنین القا می کردند که بهشتی آمریکائی است ولذا شعار می دادند که " بهشتی بهشتی به هایزر چه گفتی « اما بهشتی مردی نبود که با این تهمت های ناجوانمردانه از میدان فداکاری برای اسلام بدر برود. از آنجائی که برای منافقین به عنوان اصلی ترین و پر طرفدارترین حامیان بنی صدر نابودی جریان مکتبی حاکم بر دولت رجائی و مجلس وحتی قوه قضائیه در راس دستورات تشکیلاتی قرار گرفته بود حتی رحلت عالم ربانی آیت الله طالقانی را نیز به این جریان نسبت می دادند و فریاد می زدند که « بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی ! »
اما صبر وسکوت و متانت بهشتی از او چهره ای مظلوم و خدمتگزار ساخته بود که علیرغم شنیدن همه تهمت ها و فحاشی های جناح غرب گرا هرگز لب به شکایت نگشود وحتی در جبهه ها هم این دعوت به وحدت وسکوت در اشعار مردانی که نوحه خوانان حماسی جنگ بودند تجلی یافته بود که .... « کس نگوید این خبر از تفرقه نزد امام »
اما بالاخره در یک رویاروئی و همزمان با رکود در جبهه ها وسهل انگاری های بنی صدر واوج گرفتن حمایت های منافقین وچریک های فدائی خلق ودیگر گروههای ضد انقلاب دو مساله همزمان در دستور کار دو جریان قرار گرفت :
جریان مکتبی به رهبری شهید بهشتی تصمیم گرفتند این جریان مرموز که به دنبال کودتای خزنده ومنحرف ساختن انقلاب اسلامی از مسیر اصلی و انداختن آن به دامن غرب وبه خصوص آمریکای جهانخوار بود را در صحنه سیاست وتصمیم گیری ومدیریت کلان کشور رسوا کنند که این مهم با استیضاح بنی صدر در مجلس شورای اسلامی و دادن رای عدم کفایت سیاسی به او عملا اتفاق افتاد وخط نفاق والتقاط در حاکمیت رو به شکست سقوط کرد.
در مقابل جناح خود فروخته و تمامیت طلب که به ناحق بهشتی ویاران او را متهم به ارتجاع و انحصار گرائی می کرد به یک تصمیم دیوانه وار دست زدند و آن تغییر جهت از ترور شخصیتی افراد مکتبی مانند بهشتی ورجائی و... به ترور فیزیکی بزرگان عرصه مکتب و دین داری واستقلال طلبی بود و لذا روزی نبود که شاهد ترور همه کسانی که به اسلام ومکتب غنی آن وآزادیخواهی وعدالت می اندیشیدند نباشیم برای منافقین هم فرقی نمی کرد که رئیس دیوان عدالی کشور ترور شود یا یک دستفروش کنار خیابان غ علاقه مند به راه وروش امام .
تا این که یک روز بعد از ترور نا موفق رهبر انقلاب اسلامی در شبی که بخش عمده ای از نیروهای اصیل انقلاب در حزب جمهوری اسلامی جمع شده بودند تا در موردراهکارهای مهار تورم سخن بگویند پس از این که شهید بهشتی پشت تریبون رفت واعلام کرد که « دیگر اجازه نخواهیم داد ایادی شیطان برای ما مهره سازی کنند و... » صدای انفجار مهیبی به هوا خاست ومقر اصلی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران منفجر شد و 72 تن از بهترین یاران امام (ره ) به آرزوی دیرینه خود رسیدند .
اکنون 26 سال پس از آن حادثه وظیفه همه نیروهائی که با آرا وافکار شهید بهشتی ویاران او آشنائی دارند اینست که به تبیین خدمات و شخصیت والای آنها بپردازند و خصوصیات اخلاقی او را برای دولتمردان به صورت تابلویی زیبا مجسم کنند. لااقل اشاره ای داشته باشیم از شهید وشهادت آنجا که مرحوم دکتر علی شریعتی با سوز وگداز منحصر به فرد خود ودر سخنان حماسی وشور برانگیز خود در اوج اختناق ستم شاهی می گفت : « شهید در لغت به معنای حاضر ناظر به معنای گواه و گواهی دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنی آگاه و نیز به معنی محسوس و مشهود کسی که همه چشم ها به او است و بالاخره به معنی نمونه الگو و سرمشق است » 1
ویا این که : « شهید » زنده جاوید حماسه ساز عارف آگاه انتخاب گر و روزی خوار نعم الهی است و این اصیل ترین دریافت از متون و فرهنگ اسلامی به شمار می رود چنانچه قرآن کریم نیز بدان اشاره می کند. ویا در جای دیگر می نویسد : « شهید قلب تاریخ است ; هم چنان که قلب به رگهای خشک اندام خون حیات و زندگی می دهد جامعه ای که روبه مردن می رود جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده اند و جامعه ای که به مرگ تدریجی گرفتار است جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است جامعه ای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است ; شهید همچون قلبی به اندام های خشک مرده بی رمق این جامعه خون خویش را می رساند و بزرگ ترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل ایمان جدید به خویشتن را می بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید; کی غائب است 2
باید پذیرفت که شهادت هنر مردان خداست ; چنان که خوب زیستن و خوب زندگی کردن هنر مردان الهی می باشد. خوب مردن نیز هنری است که در درجه اول شهدا آن را به ارث می برند. شهدا شمع های فروزانی هستند که با نثار هستی و وجود خود در محضر حق تعالی پیروز می شوند. سیدالشهدا سمبل و الگوی خوب مردن (شهادت ) در همه اعصار است . مقتدایان امام حسین علیه السلام کسانی هستند که جان خویش را در راه خدا نثار می کنند و به راستی حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بی تاب انسان های عاشق تزریق می کند.
با مرور انقلاب اسلامی ودر نظر آوردن آن روزهای سخت و با شناخت دقیق وراستین شخصیت های بزرگی همچون شهید بهشتی و یاران مخلص مکتبی او چه آنانی که با او به شهادت رسیدن وچه آنانی که بعدها در آتش خشم منافقین واستکبار جهانی سوختند شاید آیندگان به این نتیجه برسند که این همه مردانگی وتلاش وگذشت وفداکاری و خدمتگزاری را فقط باید در افسانه ها دید وچنین مردان وزنانی را نیز باید مردان افسانه ای نامید
مجید گودرزی
صبر و سکوت و متانت آیت الله بهشتی از او چهره ای مظلوم و خدمتگزار ساخته بود که علیرغم شنیدن همه تهمت ها و فحاشی های جناح غربگرا و ضد انقلاب هرگز لب به شکایت نگشود
اکنون 26 سال پس از حادثه هفتم تیر وظیفه همه نیروهایی که با آرا و افکار شهید بهشتی و یاران او آشنایی دارند اینست که به تبیین خدمات و شخصیت والای آنها بپردازند

 





      

ادامه

نهج البلاغه:(دشتی)

خطبه 185خط24:پس بزرگ است خداوندی که سجده می کند برای اوهرچه که درآسمان وزمین است خواه ناخواه.ودربرابر اوباخضوع چهره برخاک می نهند ورشته اطاعت اورادرتندرستی وناتوانی به گردن می نهند وازروی ترس وبیم زمام اختیارخود به او

می سپارند

خطبه182خط5:وازشواهد خلقت خداوند خلقت آسمانهای پا برجا وبدون ستون وتکیه گاه است

آسمانها را به اطاعت خویش دعوت و آنها بدون درنگ اجابت کردندواگراقرارآسمانها به پروردگاری او و اعترافشان دراطاعت وفرمانبرداری ازاونبود هرگز آسمان رامحل عرش خویش وجایگاه فرشتگان وبالارفتن سخنان پاک واعمال نیک وصالح بندگانش قرارنمی داد

و....

ویا دراحادیث دیگری که به این مطلب اشاره شده است

یکی ازیاران امام صادق(علیه السلام)می فرماید:ازتفسیرآیه(وان من شیء الا یسبح بحمده)سوال کردم امام فرمود:کل شیءیسبح بحمده وانا لنری ان ینقض الجداروهوتسبیحها

هرشی ای تسبیح وحمد خدا می گوید وقطعا ما می بینیم اینکه هنگامی که دیوار

می شکافد وصدایی به گوش می رسد آن نیزتسبیح خدا است. 1

ازامام باقر(علیه السلام )نقل شده است که فرمود:پیامبراکرم(صل الله علیه واله)علامت داغ برصورت حیوانات نگذارید وتازیانه بر صورت آنها نزنید زیرا آنها حمد و ثنای خدامی گویند.2

ازامام صادق (علیه السلام )نقل شده است:ما من طیریصاد فی بر ولابحرولاشیء یصاد من الوحش الابتضییعه التسبیح(هیچ پرنده ای صید نمی شود درخشکی ودریا وهیچ حیوان وحشی صید

نمی شود مگربخاطرترک تسبیح)3

امام باقر(علیه السلام )صدای گنجشکانی راشنید فرمود:می دانید اینها چه می گویند:ابوحمزه ثمالی که ازاصحاب خاص امام بود می گویدعرض کردم نه فرمود:می گویند یسبحن ربهن عزوجل ویسئلن قوت یومهن (تسبیح پروردگاررامی گویندوروزی خودراازاومی خواهند)4

درحدیث دیگری آمده که یک روزپیامبرنزدعایشه آمد فرمود:این دولباس مرابشوی عرض کرد ای رسول خدا دیروزشستم فرمود:(اما عملت ان الثوب یسبحن فاذا اتسخ انقطع تسبیحه)

(آیا نمی دانی لباس تسبیح می گوید پس زمانیکه چرک آلود شود تسبیح آن قطع می شود)5

مجموعه این روایات گواه براین هستند که تمام موجودات عالم اعم ازجانداروبی جان مشغول ذکرخداوند هستند ودارای درک وشعورهستند.

واین محقق دانشمند با تحقیق برروی آب این امرراعملا ثابت کرد وهمچنین خانم حمیده بیطرف درسال 83تحقیقاتی رادرجشنواره خوارزمی مطرح کرد که برروی قلع- سولفات- مس - جیوه –و....انجام داده بود که این اشیاء درمقابل سخن – یاداشت – تفکر- و....عکس العمل نشان می دهند ومشاهده کرده بود زیباترین ملکول آب هنگامی است که با قرآن آزمایش شده بود

.ای کاش این قرآن به دست آن محقق می رسید تابه حقانیت قرآن پی می برد.

قصد من این است که این بحث رابرروی تمام ذرات اطراف خود حتی انسان ببرم تا ببینیم چه تاثیری انسان برمحیط اطراف خود دارد وبلعکس .

همانطورکه خود می دانید 70درصد بدن انسان آب است ومابقی گوشت واستخوان حال ببین

وقتی یک انسان سخن زشتی می زند چه بلایی برسر بدن خود می آورد.

دین اسلام انسان راازمنکرات نهی کرده است مثلا می گوید دروغ نگویید غیبت نکنید فحاشی نکنید به هرچیزنگاه نکن به مکانهای فاسد نرو لقمه حلال بخوروبسیارازدستورات دیگر.....

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اید که چرا دین اسلام این همه دستورالعمل دارد

(حلال –حرام- مستحب-مکروه –مباح)تمام اعمال انسان شامل یکی ازاین موارد می شود.

البته ما به این موضوع خواهیم پرداخت .

یک انسان با یک حرف یا یک عمل زشت نه تنها تمام ذرات بدن خود را بلکه تمام اطراف محیط خود را آلوده می کند وهمچنین تمام اشخاصی را که درآن محیط هستند آلوده می کند

همچنین نگاه انسان تفکرانسان ونیت انسان تاثیر مستقیمی برمحیط اطرافش دارد ومی تواند آنها را زشت ویا زیبا کند وبا این کار شخصیت خود را بسازد. به عنوان مثال نمونه ای چندازدستورات اسلام رابرای شما نقل می نمایم.

دین اسلام برای انسانی که عصبانی است دستور می دهد که برای رفع عصبانیت ذکر بگوید(لاحول ولا قوه الا بالله) چرا دین این دستوررا می دهد آیا غیرازاین است که انسان هنگام عصبانیت تمام ملکولهای بدنش زشت می شوند وانسان اگر عملی انجام دهد مطابق دستورالعملی است که ازروحی دریافت می کند که باعصبانیت آنرا زشت کرده است وبااین وضعیت نمی تواند درست تصمیم بگیرد دین سفارش میکند ((والکاظمین الغیظ))ابتدا خشم خود را فروببر سپس تصمیم بگیرکه نحوه تصمیم گیری رانیز به ما داده است ((والعافین عن الناس ))دین می گوید ابتدا با ذکر و... جسم خود را زیبا  کن تا به این وسیله روح انسان ازخباثت خارج شود سپس تصمیم گیری کند چراکه بین روح وجسم انسان ارتباط مستقیمی برقرار است.

دین هنگام غذا خوردن می فرماید سر سفره ابتداءا بلند بسم الله الرحمن الرحیم بگو سپس مشغول غذا شو ویا اینکه درحدیثی از پیامبراکرم (صل الله علیه واله)آمده است که اگربرسرسفره غذا چند نوع غذا دارید برای هرغذا یک بسم الله ....بگوتا به بدن شما صدمه وارد نشود چرا که انسان با این کارتمام ملکولهای غذا را زیبا می کند واین ملکولهای زیبا به بدن من زیان نمی رسانند .

دریک روایتی آمده است که زمان که می خواهی آب بنوشی با سه نفس بخورو درابتدای هر نفس ابتدا بسم الله الرحمن الرحیم بعداز خوردن اولین جرعه الحمدالله همینطور دردونفس بعدی تا زمانی که این آب دربدن انسان می باشد قطره قطره آن برای انسان ذکرمی گویند ببین با این الفاظ چقدر ملکولهای آب را زیبا کرده ای  و آنها بخاطر این عمل برای انسان ذکر می گویند .

درروایتی آمده است اگرمومنی چهل جمعه غسل جمعه کند بدن او درخاک نمی پوسد چرا؟

انسان با این کار بقدری مولکولهای بدن را زیبا کرده است که خاک به خود اجازه نمی دهد تا این انسان را تجزیه کند البته به شرط  اینکه انسان این بدن را آلوده نکند .برای نمونه می توان به بدن عام جلیل القدر مرحوم شیخ صدوق مثال زد که بعد از گذشت چند صد سال از رحلت این بزرگوار که سیل قبر آن بزرگوار را خراب کرد بود جنازه آن عالم سالم سالم بود. ویا جنازه شهید شفیعی که بعداز 16سال از عراق برگشت وچه بلاهایی برسراین جنازه نیاوردند ولی آن همچنان سالم باقی ماند که ان شاءالله به زودی عکس آن عزیزرا در وبلاگ خواهم فرستاد و....

آیا تاکنون فکر کرده اید چرا وضو گرفتن دردستشویی مکروه است مگراین آب همان آبی نیست که انسان با آن دردستشویی تطهیر می کند پس چرا ریختن آب وضو درآن مکروه

 می شود آیا غیرازاین است که است که انسان با گفتن اذکار وضو این آب را زیبا کرده است یا حداقل اینکه این آب درک دارد که برای چه امری به کار برده می شود دراین حالت است که ریختن این آب با این ملکولهای زیبا دردرون دستشویی مکروه است.

ازاین نوع احادیث دردین اسلام فراوان داریم که انسان با کمی فکر می تواند پی به اهمیت این موضوع ببرد.

همینطور محیط می تواند تاثیر مستقیمی بر جسم وروح انسان داشته  باشد  خود بروید وامتحان کنید چرا روح انسان در حرم ائمه درمزار علما شهدا امام زادگان وقبرستان آرامش می گیرد ولی در اماکن فاسد واماکن شلوغ مانند بازار که هر نوع سخنی در آنجا گفته می شود ومحل رفت وآمد انواع انسانها با شخصیتهای مختلف می باشد روح انسان آرامش ندارد (البته انسانی که روح خود را الوده نکرده با شد ).

چرا دین به ما دستور می دهد که هر گونه فیلم وهرگونه موسیقی را اجازه دیدن وگوش کردن ان را نداریم آیا غیرازاین است که اینها با نوع خلقت انسان متفاوت است.

آیا واقعا دین اسلام با این دستورات انسان را محدود می کند یا برنامه ای برای انسان تدوین می کند که مطابقت کامل با شخصیت وروح وجسم انسان دارد.

پس برادر وخواهر مسلمان: دین با دستوردادن به حفظ حجاب نگاه نکردن به نامحرم –نپوشیدن هرگونه لباس وبا هرگونه وضع ظاهری در جامعه حاظر نشدن ودستوراتی که انسان با انجام دادن آن دستورات به سعادت دنیا وآخرت خواهد رسید درصدد محدود کردن آزادی انسان نیست بلکه دارد عین آزادی را به انسان می دهد ولی گوش شنوا وچشم بینا نیاز دارد که خوب ببیند وخوب بشنود واقعیت ها را .

پس بیاییم خوب ببینیم و خوب بشنویم تا خوب بفهمیم  و به آن سعادتی که اسلام آنرا  برای مومنان محیا کرده است برسیم .

اللهم الجعل عواقب امورنا خیراش

1.2.3.(نورالثقلین ج3ص168

4.5.(حلیه الاولیا به نقل ازالمیزان )

   






برچسب ها : شبهات  ,

      

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یسبح له ما فی السموات وما فی الارض

 

موضوع: تاثیر طبیعت بر انسان وتاثیرانسان بر طبیعت

شا ید سی دی شهادت آب را دیده باشید که نتیجه تحقیقات محقق ژاپنی آقای پروفسور (ماساروایموتو) درکتاب پیغام آب می باشد که برروی ملکولهای آب انجام داده است  که مقداری آب را در مکانها ومحیطهای مختلفی مورد آزمایش قرار داده است که انسان با دیدن این تحقیقات پی به اهمیت دستورات دین اسلام می برد.

این محقق ژاپنی که فارق التحصیل دانشگاه یوکاهاما می باشد دارای یک موسسه تحقیقاتی shm درژاپن می باشد

این محقق بااستفاده ازابزارهای مختلف (موسیقی. نوشتار. سخن. وحتی تفکرکردن برروی اب.و....) ملوکولهای آب را درحدود ده هزارآزمایش مورد بررسی قرارداده است وبه این نتیجه رسیده است که متافیزیک تاثیرمستقیم برروی آب می تواند داشته باشد

وقتی کلام زیبا- نوشته زیبا- رفتار زیبا- وحتی تفکر زیبا-ازکسی سرمی زند ملکول آب سریعا واکنش نشان می دهد وزیبا می شود و وقتی همین امور را درموارد غیرصحیح خود بکارمی برد این ملکول زشت می شود حتی تفکرانسان که دریک شهر دیگر است اگر بروی این آب که درشهردیگراست تفکرکند تاثیر می گذارد فرقی نمی کند که باچه زبانی باشدوباچه تفکری آب آن را درک می کند که این واکنش زیبا است یا که نه ومتقابلا

عکس العمل نشان می دهد حتی نوع نیت انسان نیزتاثیرداردکه تصاویرآن را می توانید در اینترنت ببینید.

 

حال بحث ا ینجا است که!

اولا: این محقق فقط برروی ملوکولهای آب تحقیق کرده است نه همه ملکولهای اشیاء اطراف خود.

ثانیا :نمی دانم ماچه جورمسلمانی هستیم فقط ادعای مسلمانی می کنیم حقا که بعضی انسانها دردینشان هرچند که باطل است ولی مقید ترازما مسلمانها هستند .

فقط کافی است که کمی فکرکنیم یا ما واقعا راست می گوئیم یا خداوند وائمه اطهارکه مسلما مورد اول باطل است .

نمی دانم چرا نمی خواهیم باورشان کنیم باید حتما یک دانشمند غیر مسلمان به نتایجی درمورد یک موضوع دست پیدا کند تازه ما می گوئیم دین اسلام این موضوع را 1500 سال پیش بیان کرده است ولی ما باورنداشتیم حالا که یک دانشمند غربی یا شرقی به این نتیجه رسیده است ما آن را قبول می کنیم.

بیاییم واقعا کمی فکر کنیم آیا دین اسلام غیرازاین است که برای انسان سازی وخوشبختی مردم آمده است آیا نه این است که خداوند درقرآن می فرماید همه چیزرابرای انسان خلق

کرده ام توی انسان برای خودم همین خدا برنامه زندگی انسان را تدوین کرده است.

ماحرف خداوند وائمه معصومین علیه السلام را به اندازه حرف یک دکتر قبول نداریم زمانی که یک دکتریک نسخه می نویسد بدون چون وچرا حرف او را باورمی کنیم چرا که اورا باورداریم اما وقتی نوبت به د ستورات دینی می رسد تا علت آن را ندانیم حاظر به انجام آن نیستیم مگر ازروی ترس .ما واقعا حاضرنیستیم بندگی کنیم باید حتما علت کاری را که می کنیم بدانیم البته این خوب است ولی دیگر بندگی خالص نیست چرا که حرف مولای خودش را به راحتی قبول نمی کند مگراینکه علت بیاورد .حالا این دنیایی که همه اش علت ومعلول است

 

(وبه قول اساتید اخلاق شانس از خرافه ترین خرافت است) وهیچ معلولی بی علت نیست چه زیباست که انسان بدون پرسش علت کارفقط به خاطردستورمولی این کارراانجام دهد نه بخاطر لذت وترس ازجهنم وبخاطرطمع بهشت . پس بیا ییم دین ودستورات دین را باورکنیم.

اما بحث اصلی ما که درمورد تاثیرات طبیعت برانسان وبلعکس می باشد برای این بحث

ابتداءا درصدد اثبات این حرف محقق دانشمند مبنی بر داشتن درک وشعور اشیاء عالم(بااستفاده ازقرآن واحادیث) می باشیم سپس به بررسی موضوع می پردازیم.

قرآن

1:خداوند درقرآن کریم درسوره اسرا آیه 44می فرماید((تسبح له السموات السبع والارض ومن فیهن وان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لا یفقهون تسبیحهم انه کان حلیما غفورا))

(تسبیح می گویند هفت آسمان وهرآنچه که درآن است ونیست هیچ شی ای مگر اینکه تسبیح می گوید به همراه حمد خداوند را ولی شما نمی فهمید .....)

2:سوره رعد آیه13 ((یسبح الرعد بحمده))تسبیح میگوید رعد به همراه حمد خداوند را

3:سوره بقره آیه74((وان منها لما یهبط من خشیه الله))بعضی ازسنگها ازترس خدا ازفرازکوهها به پائین می افتد

4:سوره فصلت آیه11((فقال لها وللارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین))خدابه آسمان وزمین فرمود ازروی اطاعت یاکراهت به فرمان درآیید آنها گفتند ما ازدراطاعت می آییم.

راستی این آیات از چه سخن می گویند آیا صراحتا بیان نمی کنند که این عالم هستی دارای درک وشعور هستند ومشغول ذکر خداوند هستند

قران کریم می فرماید:عالم هستی یک پارچه زمزمه وغوغا است هرموجودی به نوعی به حمد وثنای خداوند مشغول است((وان من شیء الا یسبح بحمده))وغلغله ای خاموش درپهنه عالم هستی طنین افکنده که بی خبران توانایی شنیدن آنرا ندارند((ولکن لا یفقهون تسبیحهم))

اما اندیشمندانی که قلب وجانشان به نورایمان زنده و روشن است این صدا را ازهرسو

به خوبی به گوش وجان می شنوند

گرتورا ازغیب چشمی بازشد    باتوذرات جهان همراز شد

نطق آب ونطق خاک ونطق گل   هست محسوس حواس اهل دل

جمله ذرات درعالم نهان            با تومی گویند روزان وشبان

ماسمیعیم وبصیروبا هشیم    باشمانامحرمان ماخامشیم

ازجمادی سوی جان جان شوید   غلغل اجزای عالم بشنوید

فاش تسبیح جمادات آیدت   وسوسه تاویلها بزداید ت

 

ادامه دارد






برچسب ها : شبهات  ,

      


 
آیا «مهدی» عنوان جعل شده توسط شیعیان است؟ و یا در دیگر فرق از این پدیده اثری دیده می‏شود؟ نظر اهل سنت در این‏باره چیست؟
 
پاسخ

تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافی است تا به متواتر بودن آن‏ها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلی که کوچک‏ترین تردیدی باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآوری همه احادیث پُرشماری که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمی‏گنجد، به ذکر پاره‏ای از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده می‏کنیم:
الف) راویان احادیث المهدی؛
این سخن گزافه‏گویی نیست که هیچ محدّثی از محدّثان مسلمان نیست، مگر آن که بعضی از احادیث نوید دهنده ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان را روایت کرده است و در این زمینه کتب زیادی نیز نگاشته شده است.[1] اکنون به برخی از مؤلفان و آثار آنان اشاره می‏کنیم:
1. علما و محدّثان اهل سنت
کسانی که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را در کتب خود آورده‏اند یا از پیشینیان خود ـ به جهت احتجاج بدان احادیث ـ نقل کرده‏اند، به مقداری که ما بدان دست یافتیم، عبارتند از:
ابن سعد صاحل الطبقات الکبری (م 230 ه‍(، ابن أبی شیبه (م 235 ه‍(، احمد بن حنبل (م 241 ه‍(، بخاری (م 256 ه‍( ـ که امام مهدی را با وصف و بدون اسم ذکر کرده است و مسلم (م 261 ه‍( نیز مانند او عمل کرده است که ما در فصل سوم بدان خواهیم پرداخت ـ ابوبکر إسکافی (م 260 ه‍(، ابن ماجه (م 273 ه‍(، ابوداود (م 275 ه‍(، ابن قتیبه دینوری (م 276 ه‍(، ترمذی (م 279 ه‍(، بزّار (م 292 ه‍(، ابویعلی موصلی (م 307 ه‍(، طبری (م 310 ه‍(، عقیلی (م 322 ه‍(، نعیم‏بن حماد (م 328 ه‍( و پیشوای حنبلیان بربهاری (م 329 ه‍( در کتاب خود شرح السنة، ابن حبّان بستی (م 354 ه‍(، مقدسی (م 355 ه‍(، طبرانی (م 360 ه‍(، ابوالحسن آبری (م 363 ه‍(، دارقطنی (م 385 ه‍(، خطابی (م 388 ه‍(، حاکم نیشابوری (م 405 ه‍(، ابونعیم اصفهانی (م 43 ه‍(، ابوعمرودانی (م 444ه‍(، بیهقی (م 458 ه‍(، خطیب بغدادی (م 463 ه‍(، ابن عبدالبر مالکی (م 463 ه‍(، دیلمی (م 509 ه‍(، بغوی (م 510 یا 516 ه‍(، قاضی عیاض (م 544 ه‍(، خوارزمی حنفی (م 568 ه‍(، ابن عساکر (م 571 ه‍(، ابن جوزی (م 597 ه‍(، ابن أثیر جزری (م 606 ه‍(، ابن عربی (م 638 ه‍(، محمدبن طلحه شافعی (م 652 ه‍(، علاّمه نوه ابن جوزی (م 654 ه‍(، ابن أبی الحدید معتزلی حنفی (م 655 ه‍(، منذری (م 656 ه‍(، کنجی شافعی (م 658 ه‍(، قرطبی مالکی (م 671 ه‍(، ابن خلکان (م 681 ه‍(، محب الدین طبری (م 694 ه‍(، علاّمه ابن منظور (م 711 ه‍(، در ماده هَدِیَ از لسان العرب، ابن تیمیه (م 728 ه‍(، جوینی شافعی (م 730 ه‍(، علاءالدین بن بلبان (م 739 ه‍(، ولی الدین تبریزی (م بعد از سنه 741 ه‍(، مزی (م 739 ه‍(، ذهبی (م 748 ه‍(، ابن وردی (م 749 ه‍(، زرندی حنفی (م 750 ه‍(، ابن قیم جوزیه (م 751 ه‍(، ابن کثیر (م 774 ه‍(، سعدالدین تفتازانی (م 793 ه‍(، نورالدین هیثمی (م 807 ه‍(، ابن خلدون مغربی (م 808 ه‍(ـ کسی که چهار روایت از احادیث نقل شده درباره مهدی(ع) را صحیح و معتبر دانسته، علی‏رغم قضاوت و موضع‏گیری معروفش در این باب که در فصل سوّم بدان بیشتر خواهیم پرداخت ـ شیخ محمد جزری دمشقی شافعی (م 833 ه‍(، ابوبکر بوصیری (م 840 ه‍(، ابن حجر عسقلانی (م 852 ه‍(، سخاوی (م 902 ه‍(، سیوطی (م 911 ه‍(، شعرانی (م 973 ه‍(، ابن حجر هیتمی (م 974 ه‍(، متقی هندی (م 975 ه‍(... .
تا برسد به متأخران، مانند: شیخ مرعی حنبلی (م 1033 ه‍(، محمد رسول برزنجی (م 1103 ه‍(، زرقانی (م 1122 ه‍(، محمدبن قاسم فقیه مالکی (م 1182 ه‍(، أبی العلاء عراقی مغربی (م 1183 ه‍(، سفارینی حنبلی (م 1188 ه‍(، زبیدی حنفی (م 1205 ه‍( در کتاب خود تاج العروس ماده (هَدِیَ)، شیخ صبّان (م 1206 ه‍( محمد امین سویدی (م 1246 ه‍(، شوکانی (م 1250 ه‍(، مؤمن شبلنجی (م 1291 ه‍(، احمد زینی دحلان فقیه و محدث شافعی (م 1304 ه‍(، سید محمد صدیق قنوجی بخاری (م 1307 ه‍(، شهاب الدین حلوانی شافعی (م 1308 ه‍(، ابوالبرکات آلوسی حنفی (م 1317 ه‍(، ابوالطیب محمد شمس الحق عظیم آبادی (م 1329 ه‍(، کتانی مالکی (م 1345 ه‍(، مبارکفوری (م 1353 ه‍(، شیخ منصور علی ناصف (م پس از 1371 ه‍(، شیخ محمد خضر حسین مصری (م 1377 ه‍(، ابی الفیض غماری شافعی (م 1380 ه‍(، فقیه منصف و مفتی «نجد» شیخ محمدبن عبدالعزیز مانع (م 1385 ه‍(، شیخ محمد فؤاد عبدالباقی (م 1388 ه‍(، ابوالأعلی مودودی و ناصرالدین ألبانی و غیر ایشان از معاصران و اگر بزرگان مفسران از اهل سنت راـ چنانکه به نام برخی از ایشان اشاره شد ـ به این افراد بیافزاییم، می‏توان حدس زد که میزان توافق بر روایت احادیث المهدی(ع) و احتجاج بدان‏ها تا چه پایه بوده است.
2. علما و محدّثان شیعه
شاید بتوان گفت: برشمردن اسامی بزرگان و محدّثان و مفسّران شیعه که احادیثی درباره امام مهدی(ع) نقل کرده‏اند، خیلی بایسته نمی‏نماید؛ زیرا ایمان مطلق به ظهور حضرت در نزد ایشان از اصول اعتقادی تشیع به شمار می‏آید. بر این اساس، نامی از ایشان به میان نمی‏آوریم.
ب) راویان احادیث المهدی از صحابه؛ صحابه‏ای که احادیث المهدی را از رسول خدا(ص) روایت کرده‏اند یا کسانی که احادیث‏شان متوقف بر صحابه است ـ که در نتیجه روایاتشان حکم روایات مرفوعه نقل شده از رسول خدا را می‏یابد. چون در غیر این صورت باید به اجتهاد شخصی خود عمل کرده باشند و آن در مثل چنین قضیه‏ای غیرقابل تصور است ـ بسیارند و چنانچه روایت کردن چنین احادیثی از یک دهم ایشان اثبات شود، تواتر این احادیث بدون شک ثابت خواهد شد ـ آن هم تنها طبق آن‏چه در منابع اهل سنت آمده است ـ و ایشان عبارتند از:
فاطمة الزهراء(ع) (م 11 ه‍(، معاذبن جبل (م 18 ه‍(، قتادةبن نعمان (م 23 ه‍(، عمربن خطاب (م 23 ه‍(، ابوذر غفاری (م 32 ه‍(، عباس‏بن عبدالمطلب (م 32 ه‍(، عبدالرحمن‏بن عوف (م 32 ه‍(، عثمان‏بن عفان (م 35 ه‍(، سلمان فارسی (م 36 ه‍(، طلحةبن عبدالله (م 36 ه‍(، حذیفةبن یمان (م 36 ه‍(، عماربن یاسر (شهادت: 37 ه‍(، امام علی(ع) (شهادت: 40 ه‍(، زیدبن ثابت (م 45 ه‍(، تمیم داری (م 50 ه‍(، امام حسن‏بن علی(ع) (شهادت 50 ه‍(، عبدالرحمن‏بن سمرة (م 50 ه‍(، مجمع‏بن جاریة (م 50 ه‍(، عمران‏‏بن حصین (م 52 ه‍(، ابوایوب انصاری (م 52 ه‍(، ثوبان غلام رسول الله(ص) (م 54 ه‍(، عایشه (م 58 ه‍(، ابوهریرة (م 59 ه‍(، امام حسین(ع) نوه شهید رسول الله(ص) که در سال 61 ه‍ به شهادت رسید، علقمةبن قیس‏بن عبدالله (م 62 ه‍(، ام سلمة (م 62 ه‍(، عبدالله‏بن عمر (م 65 ه‍(، عبدالله‏بن عمرو عاص (م 65 ه‍(، عبدالله‏بن عباس (م 68 ه‍(، زیدبن أرقم (م 68 ه‍(، عوف‏بن مالک (م 73 ه‍(، ابوسعید خدری (م 74 ه‍(، جابربن سمرة (م 74 ه‍(، جابربن عبدالله انصاری (م 78 ه‍(، عبدالله‏بن جعفر طیّار (م 80 ه‍(، أبوأمامة باهلی (م 81 ه‍(، بشربن منذربن جارود (م 83 ه‍(ـ درباره او اختلاف وجود دارد و برخی گفته‏اند راوی جدّ وی جارودبن عمرو (م 20 ه‍(، است ـ عبدالله‏بن حارث‏بن جزء زیبدی (م 86 ه‍(، سهل‏بن سعد ساعدی (م 91 ه‍(، أنس ابن مالک (م 93 ه‍(، ابوالطفیل (م 100 ه‍ و برخی تاریخ دیگری ذکر کرده‏اند) و غیر ایشان تاریخ وفات مشخصی برایشان نیافتیم، مانند امّ حبیبة، ابوجحّاف، ابوسلمی چوپان رسول الله(ص)، أبولیلی، أبووائل، حذیفةبن اُسید، حرث‏بن ربیع، أبوقتادة انصاری، زر‏بن عبدالله، زرارةبن عبدالله، عبدالله‏بن أبی أوفی، علاءبن بشیر مزنی، علی هلالی، قرةبن أیاس و عمروبن مرّة جهنی.
ج) پاره‏ای از طرق احادیث المهدی در کتب اهل سنت؛ استاد دانشگاه الأزهر مصر سیدأحمدبن محمدبن صدیق، ابوالفیض غماری حسنی شافعی مغربی (م 1380 ه‍( چه نیکو حق مطلب را در کتاب وزین و تحقیقی خود إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ادا کرده و چه شایسته حقیقتی عظیم را به خوبی تشریح کرده است. وی در این کتاب، متواتر بودن احادیث المهدی را به گونه‏ای اثبات کرده است که پیش از او هیچ‏کس از عهده آن برنیامده بود. او این کتاب را در جهت ابطال اشکالات و تضعیف‏های ابن‏خلدون ـ که دست‏آویزی برای برخی معاصران ابوالفیض مانند احمد امین و فرید وجدی و امثال آنها گشته بود ـ نگاشته است.
شایسته است که مروری کوتاه داشته باشیم بر طرقی که وی در کتاب خود آورده و به گونه‏ای آن را بسط داده که گویای قدرت علمی وی در دنبال کردن سندهای احادیث امام المهدی در کتب اهل سنت است؛ او از طبقه صحابه آغاز کرده، سپس به تابعین و تابعینِ تابعین رسیده و این جستجو را به اشخاصی منتهی ساخته است که احادیث مزبور را از محدّثان آن، حکایت کرده‏اند.
ابوالفیض می‏گوید:
روند عادی و طبیعی حکم می‏کند که همدستی و همداستانیِ بر دروغ و جعل و فریب جماعتی که به 30 تن در همه طبقات مخبران یک حدیث می‏رسد، محال است؛ به ویژه این که عدد پیش گفته نتیجه تحقیقاتی است که تاکنون به عمل آمده است. نگارنده اخبار وارد شده در مورد مهدی موعود را از طریق جماعتی که ذیلاً اسامی آن‏ها خواهد آمد، به دست آورده است:
ابوسعید خدری، عبدالله‏بن مسعود، علی‏بن ابی‏طالب(ع)، امّ سلمة، ثوبان، عبدالله‏بن جزءبن حارث زبیدی، ابوهریرة، أنس‏بن مالک، جابربن عبدالله انصاری، قرةبن أیاس مزنی، ابوعباس، ام حبیبه، ابوأمامة، عبدالله‏بن عمروعاص، عمار یاسر، عباس‏بن عبدالمطلب، حسین‏بن علی(ع)، تمیم داری، عبدالرحمن‏بن عوف، عبدالله‏بن عمربن خطاب، طلحة، علی هلالی، عمران‏بن حصین، عمروبن مرة جهنی، معاذبن جبل و مرسله شهربن حوشب؛ که البته خبر وی مرفوعه است، نه موقوفه و مقطوعه؛ هر چند که روایات موقوفه و مقطوعه نیز در مثل چنین بابی از قبیل مرفوعه به حساب می‏آیند و چنانچه آن‏ها را نیز به شمار می‏آوردیم، عدد بزرگی را تشکیل می‏داد، لیکن همین مقدار از روایات مرفوعه کفایت می‏کند.[2]
این قسمت از عبارت سیدابوالفیض غماری را آوردیم تا مشخص شود که آن تعداد از صحابه‏ای که وی بشمار نیاروده بیش از تعداد کسانی که ذکر نموده است. چه آنکه او 26 تن از صحابه را نام برده در حالی که 30 تن دیگر را از قلم انداخته است که عبارتند از: صدّیقه کبری فاطمه زهرا(ع)، ابوایوب انصاری، ابوجحّاف، ابوذر غفاری، ابوسلمی چوپان حضرت رسول(ص)، ابوبوائل، جابربن سمرة، جارودبن منذر عبدی، حذیفةبن اسید، حذیفةبن یمان، حرث‏بن ربیع، امام حسن مجتبی سبط اکبر(ع)، زربن عبدالله، زرارةبن عبدالله، زیدبن أرقم، زیدبن ثابت، سعدبن مالک، سلمان فارسی، سهل‏بن سعد ساعدی، عبدالرحمن‏بن سمرة، عبدالله‏بن أبی أوفی، عبدالله‏بن جعفر طیّار، عثمان‏بن عفّان، علاءبن بشیر، علقمةبن قیس‏بن عبدالله، عمربن خطاب، عوف‏بن مالک، مجمع‏بن جاریة، حفصةبنت عمر و عایشة.[3] به هر حال، ابوالفیض غماری احادیث نقل شده توسط بیش از سی تن از صحابه را با دقت و حوصله و به تفصیل پی‏گیری و جمع‏آوری کرده و اسامی همه کسانی که این روایات را از ایشان نقل کرده‏اند و نیز تمامی محدثانی که آن‏ها را در کتب حدیثی خود آورده‏اند، به صورت کاملاً دقیق مشخّص ساخته است.
در ادامه تنها بر مطالب عنوان شده درباره حدیث ابوسعید خدری ـ اولین صحابی که ابوالفیض نام برده است ـ بسنده می‏کنیم. سپس می‏توان بقیه احادیث صحابه را با آن مقایسه کرد. ابوالفیض می‏گوید:
«حدیث ابوسعید خدری از طریق این افراد به ما رسیده است: ابونظرة و ابوالصدیق ناجی و حسن‏بن یزید سعدی».
1. طریق نقل ابونظرة از ابوسعید خدری؛ ابوداود و حَکَم حدیث ابوسعید خدری را از طریق روایت عمران قطان از ابونظرة آورده‏اند و مسلم در صحیح خود، این حدیث را از طریقِ سعیدبن زید و داودبن أبی هند نقل کرده که هر دو از ابونظرة روایت کرده‏اند؛ لیکن در صحیح مسلم با وصف، از امام مهدی(ع) یاد شده است، نه با اسم. (همان‏گونه که در آینده بدان خواهیم پرداخت).
2. طریق نقل ابوالصدیق ناجی از ابوسعید خدری؛ عبدالرزاق و حاکم، روایت ابوسعید را از طریق روایت معاویةبن قرة از ابوالصدیق نقل کرده‏اند و احمد و ترمذی و ابن‏ماجه و حاکم این حدیث را از طریق زید العمی از ابوالصدیق روایت کرده‏اند و احمد و حاکم آن را از طریق عوف‏بن أبی جمیلة اعرابی از ابوالصدیق آورده‏اند و حاکم افزون بر آن، حدیث مزبور را از طریق سلیمان‏بن عبید از ابوالصدیق نیز نقل کرده است.
همچنین احمد و حاکم آن را از طریق مطربن طهمان، ابوهارون عبدی از ابوالصدیق روایت کرده‏اند و نیز احمد حدیث موردنظر را از طریق خبر مطربن طهمان و علاءبن بشیر مزنی و نیز روایت مطرف از ابوالصدیق روایت کرده است.
3. طریق نقل حسن‏بن یزید از ابوسعید؛ طبرانی آن را در الأوسط از طریق ابوواصل عبدبن حمید از ابوالصدیق ناجی از ابوسعید خدری آورده است.»[4]
بنابراین، چنانچه به تاریخ ابن‏خلدون مراجعه کنید، خواهید دید که وی از بیشتر طرق این حدیث اطلاعی نداشته است. زیرا صرفاً طرق معدودی را درباره حدیث ابوسعید ذکر کرده است، تا چه رسد به احادیث دیگر صحابه که به طور کلّی از آن‏ها بی‏خبر مانده است.
گفتنی است که قدر مشترک در همه این طرق که به خصوص حدیث ابوسعید خدری ختم می‏شود، «ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان» است. در هر صورت، در این نکته شکی نیست که با ملاحظه‏ای احادیث مربوط به امام مهدی(ع) با تمامی طرقی که از جمیع صحابه نقل شده است، قطع به متواتر بودن بشارت حضرت ختمی مرتبت(ص) به ظهور حضرت حجّت(ع) حاصل می‏گردد، بلکه اگر صرفاً وجود یک طریق از هر صحابی را در نظر بگیریم، باز هم برای اعتراف به تواتر کافی خواهد بود و در گذشته نیز گفتیم که عدد این عدّه از صحابه به پنجاه نفر می‏رسد.
د) صحّت احادیث المهدی؛ در این قسمت نام برخی از بزرگان اهل سنت را که به صحّت این احادیث تصریح کرده‏اند، بر طبق آثاری که از ایشان به دست آورده‏ایم، ذکر می‏کنیم: (گفتنی است که هدف ما ارائه نمونه‏ای قابل پی‏جویی از نام این افراد است، نه جمع‏آوری تمام اسامی ایشان و ذکر جمیع آنها).
1. امام ترمذی (م 279 ه‍(؛ او پیرامون سه روایت مهدویت می‏نویسد: اینها احادیثی حسن و صحیح‏اند.[5] درباره چهارمین حدیث این باب می‏گوید:
این حدیثی حسن است.[6]
2. حافظ ابوجعفر عقیلی (م 322ه‍(؛ وی ضمن نقل حدیث ضعیفی می‏گوید:
درباره مهدی احادیث معتبری، به طرز دیگر و به خلاف این تعبیر وارد شده است.[7]
3. حاکم نیشابوری (م 405 ه‍(؛ وی درباره چهار حدیث در این باب، می‏گوید:
این احادیث صحیح السند هستند، لیک آن‏ها را ذکر نکرده‏اند.[8]
و درباره سه حدیث دیگر می‏گوید:
این احادیث براساس شروطی که امام بخاری و امام مسلم بیان کرده‏اند،* صحیح‏السند هستند، هرچند آن دو، این سه حدیث را ذکر نکرده‏اند.[9]
و از هشت حدیث دیگر این‏گونه یاد می‏کند:
این احادیث بنابر شروط شیخین، صحیح‏السند هستند، هرچند آن دو، این‏ها را ذکر نکرده‏اند.[10]
4. امام بیهقی (م 458 ه‍(؛ او می‏گوید:
أحادیثی که در باب قیام مهدی وارد شده، از جهت سند صحیح و بلااشکال است.[11]
5. امام بغوی (م 510 یا 516 ه‍(؛ وی حدیثی درباره امام مهدی(ع) در بخش احادیث صحیحه آورده است[12] و پنج حدیث درباره آن حضرت در فصل احادیث حَسَن در کتاب خود مصابیح السّنة نقل کرده است.[13]
6. ابن أثیر (م 606 ه‍(؛ او در کتاب خود النهایة ذیل مادّه «هدی» چنین آورده است:
و حدیث سنّت خلفای راشدین مهدیین از همین ریشه است، و المهدی یعنی کسی که خداوند وی را به سوی حق هدایت فرموده است و نام افراد نیز بکار گرفته شده، تا جایی که مانند اسامی کثیرالاستعمال شده است و مهدی موعودی که حضرت رسول اکرم(ص) آمدن وی را در آخر الزمان بشارت داده، نیز به همین اسم نامیده شده است.[14]
چنین سخنی تنها از فردی صادر می‏شود که به صحّت، بلکه به تواتر احادیث المهدی معتقد باشد.
7. قرطبی مالکی (م 671 ه‍(؛ وی از کسانی است که به متواتر بودن احادیث المهدی اعتقاد دارند و مهمّ این است که وی درباره حدیث ابن‏ماجه در خصوص امام مهدی(ع) چنین گفته است:
سند این حدیث صحیح است.[15]
در حالی که تصریح می‏کند به این که حدیث «مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است» صحیح‏تر از حدیث محمدبن خالد جندی[16] است که در آینده درباره اعتبار آن مناقشه خواهیم کرد.
8. ابن تیمیة (م 728 ه‍(؛ او می‏گوید:
احادیثی که وی ـ یعنی علاّمه حلّی(ره)ـ برای اثبات قیام مهدی به آنها استناد می‏کند، احادیث صحیحی هستند.[17]
9. حافظ ذهبی (م 748 ه‍(؛ وی در قبال احادیث حاکی از امام مهدی(ع) که حاکم در مستدرک صحیح شمرده است، سکوت کرده و در این میان به «صحّت» دو حدیث نیز تصریح ورزیده است.[18] گفتنی است که اشکال‏های ذهبی بر صحّت خصوص برخی از احادیث باب فضایل، و سکوتش در قبال بقیه احادیثی که حاکم صحیح شمرده، بیانگر موافقت او با این قضاوت حاکم است.
10. گنجی شافعی (م 658 ه‍(؛ او درباره حدیثی که ترمذی در سنن خود آورده و صحیح شمرده، می‏گوید:
این حدیث، صحیح است.
درباره حدیث دیگری نیز به همین شکل اظهار نظر کرده است[19] و درباره حدیثِ «مهدی از من است و پیشانی او فراخ و بی‏موی است»، می‏نویسد:
این حدیث ثابت بوده، صحیح و حسن است.[20]
و درباره حدیثِ «مهدی حق و از فرزندان فاطمه است» نیز به همان صورت قضاوت می‏کند که:
این، حدیثِ حسن و صحیحی است.[21]
11. حافظ إبن قیّم (م 751 ه‍(؛ وی پس از ذکر پاره‏ای از احادیث مربوط به امام مهدی(ع)، به «حُسن» برخی احادیث و «صحّت» برخی دیگر اعتراف می‏کند[22] و همچنان که خواهد آمد، وی از معتقدان به تواتر این احادیث است.
12. ابن کثیر (م 774 ه‍(؛ او در خصوص سند حدیثی درباره امام مهدی(ع) می‏گوید:
این، إسنادِ قوی و صحیحی است.[23]
سپس حدیثی از ابن‏ماجه نقل کرده، می‏افزاید:
این حدیث حسن است و به صورت‏های متفاوتی از حضرت رسول(ص) روایت شده است.[24]
13. تفتازانی (م 793 ه‍(؛ وی درباره قیام امام مهدی(ع) در آخرالزمان می‏گوید:
در این باب اخبار صحیحی وارد شده است.[25]
14. نورالدین هیثمی (م 807 ه‍(؛ وی دسته‏ای از احادیث حاکی از امام مهدی(ع) را نقل کرده و به صحّت و وثاقت راویان آن‏ها اعتراف کرده است. برای نمونه درباره یکی از این روایات، چنین می‏گوید:
این روایت را ترمذی و غیر او همراه با اختصار زیاد آورده‏اند و احمد با سندهای متعدّد آن را نقل کرده و ابویعلی به اختصار فراوان از آن یاد کرده است و رجال آن دو ثقه هستند.[26]
درباره دوّمین حدیث می‏گوید:
طبرانی آن را در کتاب الأوسط نقل کرده است و رجال این حدیث قابل اعتماد و حدیث‏شان صحیح است.[27]
و سوّمین حدیث را چنین می‏ستاید:
رجال آن همگی ثقه‏اند.[28]
در مورد چهارمین حدیث نیز می‏گوید:
بزار آن را روایت کرده است و رجالش قابل اعتماداند.[29]
و از پنجمین روایت چنین یاد می‏کند:
طبرانی آن را در الأوسط نقل کرده و رجال آن جملگی ثقه‏اند.[30]
15. سیوطی (م 911 ه‍(؛ وی برای برخی از احادیث مربوط به امام مهدی(ع) علامت «صح»[31]ـ یعنی صحیح است ـ قرار داده و برای برخی دیگر علامت «ح»[32]ـ یعنی حسن است ـ در نظر گرفته است.
16. شوکانی (م 1250 ه‍(؛ قنوجی در الإذاعة از وی قول به صحّت احادیث المهدی و متواتر بودن آنها را نقل کرده است. پیش از این نیز گذشت که وی رساله‏ای در متواتر بودن این احادیث نگاشته است.
17. ناصرالدین البانی؛ وی در رساله‏ای که به نام حول‏المهدی نوشته، این‏گونه اظهارنظر می‏کند:
باید دانست که در زمینه قیام مهدی احادیث صحیحی وارد شده است که بخش چشمگیری از آن‏ها دارای سندهای صحیح و معتبرند.
افزون بر این که البانی از کسانی است که به تواتر اخبار این باب تصریح ورزیده‏اند.[33]
به این مقدار از اعترافات علما بسنده می‏کنیم؛ امّا گفتنی است که نگارنده در برخی آثار خود، شماره این‏گونه اعترافات اندیشمندان را به بیش از 60 مورد رسانده است.[34]
ه‍( تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدی؛ علمای علم درایه و عده‏ای از کسانی که در امر تدریس یا تحقیق علوم حدیث از تخصص برخوردارند، به متواتر بودن احادیث المهدی وارد شده در کتب اهل سنت ـ مانند صحاح و مسانید ـ تصریح کرده‏اند، امّا از آنجا که عده این افراد زیاد است، ما در ادامه به ذکر نام معدودی از ایشان اکفتا می‏کنیم:
1. بربهاری حنبلی (م 329 ه‍(؛ شیخ محمود تویجری به نقل از کتاب شرح السنة بربهاری می‏نویسد:
«ایمان به نزول عیسی‏بن مریم(ع)»، او از آسمان فرود می‏آید... و پشت سر قیام‏کننده‏ای از اهل بیت رسول اکرم(ص) نماز می‏گذارد.[35]
روشن است که «ایمان» به معنای «اعتقاد» است که به وسیله خبر واحد ثابت نمی‏شود. [پس لازمه آن وجود اخبار متواتر در این باب است]
2. محمدبن حسین آبری شافعی (م 363 ه‍(؛ وی در کتاب خود مناقب الشافعی چنین می‏گوید:
اخبار بشارت رسول خدا(ص) به آمدن مهدی و این که او از اهل البیت بوده و دارای 70 سال خواهد بود و سرانجام پهنه زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت و به همراه وی، عیسی(ع) نیز ظهور خواهد کرد و در قتل دجّال به وی یاری خواهد رساند، به جهت کثرت مخبران و راویان به حدّ تواتر رسیده است.
این سخن را قرطبی مالکی در ص 701 التذکرة و المزی در تهذیب الکمال ج 25 ص 146 ش 5181 در ضمن شرح حال محمّدبن خالد جندی و ابن‏قیّم در المنار المنیف ص 142 ش 327 و غیر ایشان از آبری نقل کرده‏اند.
3. قرطبی مالکی (م 761 ه‍(؛ وی سخن پیش گفته آبری را نقل کرده و با صحیح شمردن احادیث مذکور در کتاب او، مهر تأیید بر سخنان وی نهاده است. قرطبی در این قضاوت خود، به این سخن امام حافظ حاکم نیشابوری استناد کرده است:
احادیث صحیح و صریحی از رسول خدا وارد شده است که بر قیام مردی از خاندان نبی اکرم(ص) از فرزندان فاطمه به نام مهدی دلالت دارند.[36]
همچنین قرطبی در تفسیر آیه 33 سوره توبه آورده است:
اخبار صحیح وارد در این باب که مهدی از خاندان رسول خداست، به حد تواتر رسیده است.[37]
4. حافظ جمال‏الدن المزّی (م 742 ه‍(؛ او به سخن پیش گفته آبری در متواتر بودن احادیث المهدی(ع) استدلال کرده است و هیچ اشکالی بر آن وارد نساخته، بلکه آن را مسلّم انگاشته است.[38]
5. ابن قیّم (م 751 ه‍(؛ او نیز سخن آبری را بدین شکل تأیید کرده که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را به چهار دسته تقسیم کرده است: احادیث صحیح، احادیث حسن، احادیث غریب و احادیث موضوع،[39] و بیان کرده که مجموع دو دسته اوّل به جهت کثرت و انتشار، متواترند.
6. ابن حجر عسقلانی (م 852 ه‍(؛ وی ضمن نقل قول به تواتر از دیگران[40] این‏گونه را تأیید می‏کند:
نمازگزاردن عیسی(ع) در پشت سر مردی از این امّت در آخر الزمان و نزدیک به قیامت بر این قول حق صحّه می‏گذارد که زمین هیچگاه از حجّت خدا خالی نخواهد شد.[41]
7. شمس الدین سخاوی (م 902 ه‍(؛ عده‏ای از علما، سخاوی را از تصریح‏کنندگان به تواتر احادیث المهدی به شمار آورده‏اند، مانند علاّمه شیخ محمد عربی فاسی در کتاب خود المقاصد و ابوزید عبدالرحمن‏بن عبدالقادر فاسی در مُبهِج القاصد؛ همان‏گونه که ابوالفیض غماری از آن دو نقل کرده است[42] و همچنین ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی (م 1345 ه‍( در النظم امتناثر من الحدیث المتواتر ص 226، سخاوی را معتقد به تواتر دانسته است.
8. سیوطی (م 911 ه‍(؛ بنابر نقل غماری، سیوطی در کتاب مفصّل خود الفوائد المتکاثرة فی الأحادیث المتواترة و نیز در کتاب مختصر خود الأزهار المتناثرة و همچنین در سایر کتاب‏هایش به متواتر بودن احادیث المهدی تصریح کرده است.[43]
9. ابن حجر هیتمی (م 974 ه‍(؛ وی بارها از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدی(عج) دفاع کرده و به تواتر آن تصریح کرده است.[44]
10. متقی هندی (م 975 ه‍(؛ وی که مؤلّف کتاب معروف کنزالعمّال است، به دفاعی برهانی و استدلالی از عقیده مهدویّت همّت گماشته است.
شاید بتوان گفت: مهمترین مطلبی که در این کتاب آمده است، فتاوای چهارگانه صادره در حق فرد منکرِ اعتقاد به ظهور امام مهدی(ع) است که از چهار تن از علمای مذاهب اربعه از اهل مکّه نقل شده؛ یعنی فتوای ابن حجر هیتمی شافعی، فتوای شیخ یحیی‏بن محمد حنبلی. مبنی بر این که فردِ منکرِ اعتقاد به ظهور، باید مجازات شود و تصریح کرده‏اند که واجب است چنین شخصی را بزنند و او را تحقیر کنند تا ادب شود و به حق روی آورد و در غیر این صورت، واجب القتل و مهدور الدم است.[45] هر کس به فتاوای ایشان مراجعه کند، برای او یقین حاصل می‏شود که آن‏ها بر متواتر بودن احادیث المهدی اتفاق‏نظر دارند.
11. محمد رسول برزنجی (م 1103 ه‍(؛ وی این‏گونه به متواتر بودن احادیث المهدی تصریح می‏کند:
احادیثی که بر وجود مهدی(ع) و قیام او در آخرالزمان و از خاندان رسول اکرم(ص) و فرزند فاطمه بودن وی دلالت دارند، به حدّ تواتر رسیده‏اند و جایی برای انکار آنها وجود ندارد.[46]
12. شیخ محمدبن قسام‏بن محمد جسوس (م 1182 ه‍(؛ کتانی در تصریح وی به تواتر این احادیث را نقل کرده است.[47]
13. ابوالعلاء عراقی فاسی (م 1183 ه‍(؛ او دارای تألیفی درباره موضوع مهدویت است و کتانی تصریح وی به تواتر احادیث این باب را نقل کرده است.[48]
14. شیخ سفارینی حنبلی (م 1188 ه‍(؛ قنوجی می‏نویسد:
سفارینی در کتاب خود به نام اللوائح قول به تواتر احادیث المهدی را اختیار کرده است.[49]
15. شیخ محمدبن علی صبّان (م 1206 ه‍(؛ وی قول به تواتر را از صواعق ابن حجر نقل و بر آن استدلال کرده و اشکالی بر آن وارد نساخته است که این، نشانگر رضایت وی بدین قول است.[50]
16. شوکانی (م 1250 ه‍(؛ به نظر می‏رسد برای اثبات موافقت وی با تواتر این احادیث، مروری بر کتاب معروفش التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر و الدجال و المسیح ما را از هر چیز دیگر مستغنی سازد.
17. مؤمن‏بن حسن‏بن مؤمن شبلنجی (م 1291 ه‍(؛ وی ضمن تصریح به تواتر احادیث مزبور، تأکید فراوانی دارد که امام مهدی(ع)، از خاندان رسول و اهل البیت است.[51]
18. احمد زینی دحلان، مفتی شافعیه (م 1304 ه‍(؛ او احادیث المهدی را به کثرت ستوده و می‏گوید:
کثرت و تعدّد روات این احادیث، به تقویت و تأیید برخی از این روایات توسط برخی دیگر از آن‏ها می‏انجامد، تا جایی که برای انسان یقین حاصل می‏شود.[52]
19. سید محمد صدیق حسن قنوجی بخاری (م 1307 ه‍(؛ وی درباره احادیث موردنظر چنین می‏گوید:
احادیثی که درباره امام مهدی(ع) به ما رسیده، علی‏رغم اختلاف روایات، به قدری زیاد است که به حدّ تواتر می‏رسد.[53]
20. ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی مالکی (م 1345 ه‍(؛ وی ضمن نقل قول به تواتر از برخی، چنین می‏گوید:
اخبار وارد در باب مهدی منتظر متواتراند.[54]
غیر از این 20 تن، افراد دیگری هستند که این مجال اندک گنجایش ذکر نام و کلامشان را ندارد. نگارنده در جای دیگری اسامی آنان را از قرن سوم هجری تا عصر حاضر ثبت کرده است.[55]
در پایان، ذکر سخن مهمّی از استاد بدیع الزمان سعید نورسی که از علمای به نام اهل سنت در ابتدای قرن چهاردهم هجری است، شایسته می‏نماید. وی می‏گوید:
در هیچ جای دنیا، افرادی قابل اعتماد، نجیب و شریف نمی‏توان یافت که به پایه شرافت و فضیلت اهل البیت برسند و در هیچ نقطه‏ای از عالم، عدّه‏ای هم‏رأی و همدل و همراه نمی‏توان سراغ گرفت که چونان خاندان آل عبا، یکرنگ و یکدل و یکصدا باشند و در هیچ یک از اقطار عالم، محفلی و جمعی به نورانیت و درخشندگی حریم مطهّر اهل بیت رسول خدا نمی‏توان یافت.
آری! أهل البیت از روح حقیقت قرآنی تغذیه شده‏اند و از سرچشمه زلال وحی شیر نوشیده‏اند و از پرتو ایمان و قداست شریعت اسلامی، منوّر گشته‏اند، تا آنگاه که به قلّه کمالات آسمانی عروج کرده‏اند و شجره طیّبه آنان به بار نشسته و صدها مجاهد نستوه و هزاران رهبر روحانی و معنوی برای هدایت و راهبری امّت به جهان بشریت تقدیم داشته‏اند. پس قطعاً با قیام پیشوای بزرگ خود، مهدی کبیر، عدالت را به جامعه اسلامی، هدیه خواهند کرد. آنگاه حقّانیت وی با احیای شریعت محمدی(ص) و حقیقت قرآنی و سنت نبوی و تطبیق آن‏ها بر مسایل جاری و اجرا کردن آن‏ها، به اثبات خواهد رسید و چنین چیزی نه تنها ضروری است، بلکه بسیار معقول است و مقتضای قوانین حیات اجتماعیِ جوامع انسانی نیز غیر از این نمی‏تواند باشد.[56]
در انتظار ققنوس، ثامر العمیدی، ترجمه: مهدی علیزاده، صص: 65ـ80


پی‌نوشت‌ها:


1 . شمار این کتاب‏ها را استاد علی محمد علی دخیل در کتاب خود الإمام المهدی، صص 259ـ265 حدود 30 کتاب از اهل سنت معرفی می‏کند، در حالی که استاد ذبیح‏الله محلاّتی تا 40 کتاب شمرده است و اسامی و مؤلفان آن‏ها را در کتاب مهدی أهل البیت صص 18ـ21 ذکر کرده و در همان کتاب تعدادی از کتب نویسندگان شیعه را که درباره امام مهدی(ع) نوشته شده است، ارائه می‏کند که مشتمل بر 110 کتاب است؛ کتب فراوانی نیز وجود دارد که در هیچ یک از این دو کتاب بدان‏ها اشاره نشده است.
2 . ابراز الوهم المکنون/ ص 437. ابوالفیض برادری دارد که از علمای صاحب فضل مغرب عربی شمرده می‏شود. کنیه وی ابوالفضل بوده و وی را ابوالفضل الغماری نامند. او صاحب کتاب الإمام المهدی است که در آن، اسامی 3 تن از صحابه و 5 تن از تابعین را به اسامی محدثانی که برادرش نام برده، افزوده است. آنگاه عین عبارات همه افراد را ذکر کرده است تا جایی که نصف حجم کتاب را بدان اختصاص داده است.
3 . در معجم احادیث الامام المهدی (مشتمل بر پنج جلد) آمار دقیقی از همه روایات صحابه در باب احادیث المهدی(ع) به همراه ذکر منابع آن در کتب اهل سنت و شیعه به چشم می‏خورد.
4 . إبراز الوهم المکنون/ ص 438.
5 . سنن ترمذی/ ج 4/ ص 505/ ح 2230 و 2231 و ج 4/ ص 504/ ح 2233.
6 . پیشین/ ج 4/ ص 506/ ح 2232.
7 . الضعفاء الکبیر/ عقیلی/ ج 3/ ص 253/ شماره 1257 در شرح حال علی‏بن نفیل الحراتی.
8 . مستدرک الحاکم/ ج 4/ احادیث 429 و 465 و 553 و 558.
* . امام بخاری برای حدیث صحیح دو شرط قرار داده است:
1ـ معاصر بودن راوی لاحق با مروی عنه سابق.
2ـ تلقّی حدیث به صورت سماع، نه روش دیگر؛ امّا امام مسلم تنها شرط اوّل را کافی دانسته است. ر.ک: علوم الحدیث و مصطلحه/ دکتر صبحی الصالح/ صص 299ـ301 (مترجم).
9 . پیشین/ ج 4/ احادیث 450 و 557 و 558 .
10 . پیشین/ ج 4/ احادیث 429 و 442 و 457 و 464 و 502 و 554 و 557 .
11 . الاعتقاد و الهدایة/ بیهقی/ ص 127.
12 . مصابیح السنة/ بغوی/ ص 448/ ح 4199.
13 . پیشین/ صص 492 و 493 / ح 4210ـ4213 و 4215.
14 . النهایة/ ابن اثیر/ ج 5/ ص 254.
15 . التذکرة/ قرطبی/ ص 704 باب ما جاء فی المهدی.
16 . پیشین/ ص 701.
17 . منهاج السنة/ ابن تیمیة/ ج 4/ ص 211.
18 . تلخیص المستدرک/ ذهبی/ ج 4/ صص 553 و 558.
19 . البیان فی أخبار صاحب الزمان/ گنجی شافعی/ ص 481؛ برای یافتن دو حدیث «ترمذی» ر.ک: سنن ترمذی/ ج 4/ ص 505.
20 . پیشین/ ص 500.
21 . پیشین/ ص 486.
22 . المنار المنیف/ ابن قیّم/ صص 130ـ135/ احادیث/ 326 و 327 و 329 و 331.
23 . النهایة فی الفتن و الملاحم/ ابن کثیر/ ج 1/ ص 55.
24 . پیشین/ ص 56.
25 . شرح المقاصد/ تفتازانی/ ج 5/ ص 312.
26 . مجمع الزوائد/ هیثمی/ ج 7/ صص 313ـ314.
27 . پیشین/ ج 7/ ص 115.
28 . پیشین/ ص 116.
29 . پیشین/ ص 117.
30 . پیشین
31 . الجمامع الصغیر/ سیوطی/ ج 2/ ص 672/ احادیث 9241، 9244 و 9245.
32 . پیشین/ ح 9243/ و ص 438/ ح 7489.
33 . حول المهدی/ البانی/ ص 644؛ مقاله‏ای که در نشریه التّمدن الإسلامی چاپ دمشق در تاریخ 22 ذی القعده سال 1371 هجری قمری به چاپ رسیده است.
34 . دفاعٌ عن الکافی/ سیدثامر العمیدی/ ج 1/ صص 343ـ405.
35 . الإحتجاج بالأثر علی من أنکر المهدی المنتظر/ ص 28.
36 . التذکرة/ ج 1/ ص 701.
37 . تفسیر القرطبی/ ج 8/ صص 121ـ122.
38 . تهذیب الکمال/ ج 25/ ص 146/ ش 5181.
39 . المنار المنیف/ ابن قیم/ ص 135.
40 . تهذیب التهذیب/ عسقلانی/ ج 9/ ص 125/ ش 201.
41 . فتح الباری بشرح البخاری/ عسقلانی/ ج 6/ ص 385.
42 . المهدی المنتظر/ غماری/ ص 9.
43 . إبراز الوهم المکنون/ غماری/ ص 436.
44 . الصواعق المحرقه/ فصل 1/ باب 11/ صص 162ـ167.
45 . البرهان علی علامات مهدی آخر الزمان/ صص 178ـ183.
46 . الإشاعة لأشراط الساعة/ برزنجی/ ص 87.
47 . النظم المتناثر من الحدیث المتواتر/ کتانی/ ص 226/ ح 289.
48 . پیشین/ ص 226.
49 . الإذاعة/ قنوجی/ ص 146.
50 . إسعاف الراغبین/ صبان/ صص 145 و 147 و 152.
51 . نور الابصار/ شبلنجی/ صص 187 و 189.
52 .الفتوحات الاسلامیة/ احمد زینی دحلان/ ج 2/ ص 211.
53 . الإذاعة/ ص 112.
54 . النظم المتناثر/ کتانی/ صص 225ـ228/ ح 289.
55 . دفاع عن الکافی/ ج 1/ صص 343ـ405.
56 . أشراط الساعة (از کلیات رسائل النور ـ شعاع پنجم)/ النورسی/ ترجمه احسان قاسم صالحی/ صص 37ـ38.

email to : webmaster@qomicis.com




      
<      1   2   3   4   5      >




+ 3 یار ایرانی امام باقر(ع)، از خراسان تا اصفهان





[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]