مبدا آفرینش زن و مرد
کتاب: زن در آینه جلال و جمال صفحه 42
نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى
آملى آیا خلقت زن وآفرینش مرد از دو گوهر مستقل ودو مبدا قابلى جداگانه است تا هرکدام داراى آثار خاص ولوازم مخصوص باشد، مانند دو گوهر که از دو کان منحاز ظهور مىکنند وجنس هرکدام غیر از جنس دیگرى است. ویا آن که هر دو از یک گوهرند وهیچ امتیازى بین آنها از لحاظ گوهر وجودى نیست مگر به اوصاف کسبى واخلاق تحصیلى و... ویا آن که مرد بالاصاله از یک گوهر خاص خلق شده سپس زن از زوائد مبدا تابع مرد به طور متفرع بر آن آفریده شده است. ویا به عکس یعنى زن بالاصاله از یک گوهر معین آفریده شده سپس مرد از زوائد مبدا تابع مرد بطور طفیلى وفرع وى فراورده شده است؟
احتمال اول جایگاهى در تفسیر وشواهد قرآنى ومانند آن ندارد چنانکه احتمال چهارم نیز فاقد هرگونه شواهد قرآنى وروائى است. عمده احتمال دوم وسوم است. آنچه از ظواهر آیات ناظر به اصل آفرینش استنباط مىشود وبرخى از احادیث نیز آن را تایید مىنماید همانا احتمال دوم است. واما احتمال سوم نه تنها از ظواهر آیات راجع به خلقت استظهار نمىشود بلکه بعضى از احادیث نیز آن را ناصواب مىداند. اما آیههاى خلقت مانند:
یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء و اتقوا الله الذی تسالون به و الارحام ان الله کان علیکم رقیبا (1)
اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحده آفریده وجفتش را نیز از او آفرید واز آن دو مردان وزنان بسیارى پراکنده پروا دارید، واز خدایى که به نام او از همدیگر درخواست مىکنید پروا کنید، وخویشاوندان رافراموش نکنید که خدا همواره بر شما نگهبان است.
منظور از نفس در این کریمه همانا گوهر وذات واصل و واقعیت عینى شىء است. ومراد از آن، روح، جان، روان ومانند آن نیست. مثلا اگر گفتهاند فلان شىء فى نفسه چنین استیعنى در ذات وهستى اصلى خود چنین است و وقتى گفتهاند: «جائنی فلان نفسه» (2) ، یعنى فلان کس خودش آمده است که معناى نفس مرادف با عین یعنى اصل ذات خواهد بود. پس روا نیست که مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه ربط داد ویا تحقیق درباره آیه محل بحث را با آیات ناظر به پیدایش نفس ونفح آن در انسان ورجوع آن به سوى پروردگار ودیگر مباحث قرآنى مرتبط به احکام روح انسانى وابسته دانست. پس مراد از نفس همانا ذات و واقعیت عینى است.
بنابر مبناى فوق مفاد آیه مزبور اولا این است که همه انسانها از هر صنف، -خواه زن خواه مرد زیرا کلمه ناس شامل همگان مىشود از یک ذات وگوهر خلق شدهاند ومبدا قابلى آفرینش همه افراد یک چیز است، وثانیا اولین زن که همسر اولین مرد است او هم از همان ذات وگوهر عینى آفریده شده، نه از گوهر دیگر ونه فرع بر مرد وزائد بر او وطفیلى وى، بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات واصلى آفریده است که همه مردها وزنها را از همان اصل خلق کرده است. آنگاه به کیفیت تکثیر نسل اشاره مىشود که از حوصله این مقالت که رسالتى جز مقدمه یک کتاب را ندارد بیرون است. مطالب یاد شده را مىتوان از آیه:
هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها... (3)
اوست که شما را از نفس واحدى آفرید، و جفت وى را از آن پدید آورد.
و از آیه:
خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها... (4)
آفرید شما را از نفس واحد سپس جفت وى را از آن پدید آورد.
استفاده نمود، پس مفاد آیههاى ناظر به اصل آفرینش همانا وحدت مبدا قابلى خلقت همه مردان وزنان ونیز اولین مرد واولین زن که نسل کنونى به آنها منتهى مىشوند، خواهد بود.
واما احادیث ناظر به مبدا قابلى آفرینش مانند آنچه محمد بن بابویه قمى (صدوق«قده)» وبه طور مرسل در من لا یحضره الفقیه (6) نقل کرده است که: زراره بن اعین از حضرت امام صادق... سؤال کرد: نزد ما مردمى هستند که مىگویند خداوند حوا را از بخش نهایى ضلع چپ آدم آفرید; امام صادق... فرمود: خداوند از چنین نسبت، هم منزه است وهم برتر از است... آیا خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده او خلق کند، تا بهانه به دستشناعت کنندگان دهد که بگویند بعضى از اجزاى آدم بابعض دیگر نکاح نمود... سپس فرمود: خداوند بعد از آفرینش آدم، حوا را به طور نو ظهور پدید آورد... آدم... بعد از آگاهى از خلقت وى از پروردگارش پرسید: این کیست که قرب ونگاه او مایه انس من شده است؟ خداوند فرمود: این حوا است آیا دوست دارى که با تو بوده ومایه انس تو شده وبا تو سخن بگوید وتابع تو باشد؟ آدم گفت: آرى پروردگارا تا زندهام سپس تو بر من لازم است، آنگاه خداوند فرمود: از من ازدواج با او را بخواه چون صلاحیت همسرى تو را جهت تامین علاقه جنسى نیز دارد وخداوند شهرت جنسى را به او عطا نمود... سپس آدم عرض کرد: من پیشنهاد ازدواج با وى را عرضه مىدارم، رضاى شما در چیست؟ خداوند فرمود رضاى من در آن است که معالم دین مرا به بیاموزى...
این حدیث گرچه مفصل است واز لحاظ سند نیاز به تحقیقى بیشتر دارد، چون برخى آحاد سلسله مشترک وبرخى مجهولاند چنانکه بعضى از مضامین آن هم نیاز به توضیح بیشتر دارد ولى مطالب مهم وسودمندى از آن استفاده مىشود که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1 - خلقتحوا از ضلع ودنده چپ آدم صحیح نیست.
2 - آفرینش حوا همانند خلقت آدم بدیع ونو ظهور بوده ومستقل است.
3 - نزدیکى ونگاه آدم به حوا مایه انس وى شده است وخداوند نیز همین اصل را پایه برقرارى ارتباط بین آنها قرار داده واین انس انسانى قبل از ظهور غریزه شهوت جنسى بوده زیرا جریان غریزه مطلبى است که بعدا مطرح مىشود.
4 - خداوند گرایش جنسى وشهوت زناشویى را بر آدم... القا نمود واین در حالى است که جریان انس ودوستى قبلا برقرار شده بود.
5 - بهترین مهریه وصداق همانا تعلیم علوم الهى وآموختن معالم دین است که خداوند آن را به عنوان مهر حضرت حوا بر آدم قرار داده است.
6 - بعد از ازدواج، آدم به حوا گفتبه طرف من بیا وبه من رو کن وحوا به او گفت تو به سوى من رو کن، خداوند امر کرد که آدم برخیزد وبه طرف حوا برود واین همان راز خواستگارى مرد از زن است وگرنه زن به خواستگارى مرد بر مىخواست. البته منظور از این خواستگارى آن خطبه قبل از عقد که در این حدیث مبسوط آمده نیست.
پىنوشتها:
1. نساء، 1.
2. تفسیر المیزان، ج 4، ص 144.
3. اعراف، 189.
4. زمر،6.
5. ج1، باب 17.
6. ج2، ص379 کتاب النکاح.