این روزها قبل از هر چیز در این اندیشه فرو می روم که مگر بهشتی چه کرده بود که حضرت امام (ره ) دربخش هائی از پیام تاریخی خود پس از شهادت این مرد بزرگ فرمودند : بهشتی یک ملت بود آیا توانمندی یک ملت در زمینه های مختلف داخلی وخارجی چیست که یک فرد را بتوان با یک ملت مقایسه کرد این سئوال قطعا پاسخی همه جانبه ودر خور شرایط آنروز جامعه را می طلبد که خود مقاله ای جداگانه می شود. چه اتفاقاتی افتاده بود که امام امت فرمودند : « بهشتی مظلوم زیست مظلوم مرد وخار چشم دشمنان اسلام بود » . شاید بتوان این قسمت را برای آنانی که با اوضاع واحوال سال 60 آشنا نیستند قدری موشکافی کرد آنجا که تازه بنی صدر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده بود ودر صدد بود که انقلاب را به سمت وسوی لیبرالیسم غربی بکشاند وبا احیای تفکرات غربی دوباره روزنه هائی برای نفوذ ایادی غرب در کشور بازکند واین عمل را با تشکیل دفاتر هماهنگی رئیس جمهور آغاز نمود تا با در دست گرفتن قوه مقننه عملا دو قوه مجریه و قانونگذاری را در دست بگیرد وکودتای خزنده و آرام خود را آغاز نماید در این میان حتی برخی از روحانیون فریب شعارهای او را خورده بودند و او را یک متفکر تحصیلکرده اقتصادی و یک روشنفکر می دانستند اما در این میان کسانی هم بودند که بهشتی یکی از این بزرگمردان بود اینان سریعا با تشکیل حزب جمهوری اسلامی در صدد بر آمدند تا با تثبیت نظام و تربیت نیروهای کار آمد مکتبی به مقابله با این خط فکری وجریان خزنده برآیند. خلاصه کنیم در نبرد بین این دوتفکر که یکی غرب گرا ودیگری اسلام ناب محمدی (ص )خواه بود مرزهای تقوا وتعهداز جانب بنی صدر به عنوان رهبر یک جریان سیاسی وفکری شکسته شد وسبب ایجاد دوگانگی در مدیریت کشور گردید تا جائی که در سخت ترین شرایط جنگ و اوضاع به هم ریخته آنروز که شعار انحلال ارتش توسط منافقین هنوز زمزمه می شد وسپاه تنها در بعد نیروی شهادت طلب فقط در روی زمین کار می کرد این گونه فتنه گری ها چون خنجری بود که از پشت به پهلوی انقلاب اسلامی فرو می رفت تنها امید مردم به امام بزرگوار بود و تکیه گاهشان به دولت مکتبی وساده زیست رجائی که در تاریخ انقلاب ما چون اسطوره باقی ماندند. تفکر حاکم بر هواداران بنی صدر چنین القا می کردند که بهشتی آمریکائی است ولذا شعار می دادند که " بهشتی بهشتی به هایزر چه گفتی « اما بهشتی مردی نبود که با این تهمت های ناجوانمردانه از میدان فداکاری برای اسلام بدر برود. از آنجائی که برای منافقین به عنوان اصلی ترین و پر طرفدارترین حامیان بنی صدر نابودی جریان مکتبی حاکم بر دولت رجائی و مجلس وحتی قوه قضائیه در راس دستورات تشکیلاتی قرار گرفته بود حتی رحلت عالم ربانی آیت الله طالقانی را نیز به این جریان نسبت می دادند و فریاد می زدند که « بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی ! » اما صبر وسکوت و متانت بهشتی از او چهره ای مظلوم و خدمتگزار ساخته بود که علیرغم شنیدن همه تهمت ها و فحاشی های جناح غرب گرا هرگز لب به شکایت نگشود وحتی در جبهه ها هم این دعوت به وحدت وسکوت در اشعار مردانی که نوحه خوانان حماسی جنگ بودند تجلی یافته بود که .... « کس نگوید این خبر از تفرقه نزد امام » اما بالاخره در یک رویاروئی و همزمان با رکود در جبهه ها وسهل انگاری های بنی صدر واوج گرفتن حمایت های منافقین وچریک های فدائی خلق ودیگر گروههای ضد انقلاب دو مساله همزمان در دستور کار دو جریان قرار گرفت : جریان مکتبی به رهبری شهید بهشتی تصمیم گرفتند این جریان مرموز که به دنبال کودتای خزنده ومنحرف ساختن انقلاب اسلامی از مسیر اصلی و انداختن آن به دامن غرب وبه خصوص آمریکای جهانخوار بود را در صحنه سیاست وتصمیم گیری ومدیریت کلان کشور رسوا کنند که این مهم با استیضاح بنی صدر در مجلس شورای اسلامی و دادن رای عدم کفایت سیاسی به او عملا اتفاق افتاد وخط نفاق والتقاط در حاکمیت رو به شکست سقوط کرد. در مقابل جناح خود فروخته و تمامیت طلب که به ناحق بهشتی ویاران او را متهم به ارتجاع و انحصار گرائی می کرد به یک تصمیم دیوانه وار دست زدند و آن تغییر جهت از ترور شخصیتی افراد مکتبی مانند بهشتی ورجائی و... به ترور فیزیکی بزرگان عرصه مکتب و دین داری واستقلال طلبی بود و لذا روزی نبود که شاهد ترور همه کسانی که به اسلام ومکتب غنی آن وآزادیخواهی وعدالت می اندیشیدند نباشیم برای منافقین هم فرقی نمی کرد که رئیس دیوان عدالی کشور ترور شود یا یک دستفروش کنار خیابان غ علاقه مند به راه وروش امام . تا این که یک روز بعد از ترور نا موفق رهبر انقلاب اسلامی در شبی که بخش عمده ای از نیروهای اصیل انقلاب در حزب جمهوری اسلامی جمع شده بودند تا در موردراهکارهای مهار تورم سخن بگویند پس از این که شهید بهشتی پشت تریبون رفت واعلام کرد که « دیگر اجازه نخواهیم داد ایادی شیطان برای ما مهره سازی کنند و... » صدای انفجار مهیبی به هوا خاست ومقر اصلی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران منفجر شد و 72 تن از بهترین یاران امام (ره ) به آرزوی دیرینه خود رسیدند . اکنون 26 سال پس از آن حادثه وظیفه همه نیروهائی که با آرا وافکار شهید بهشتی ویاران او آشنائی دارند اینست که به تبیین خدمات و شخصیت والای آنها بپردازند و خصوصیات اخلاقی او را برای دولتمردان به صورت تابلویی زیبا مجسم کنند. لااقل اشاره ای داشته باشیم از شهید وشهادت آنجا که مرحوم دکتر علی شریعتی با سوز وگداز منحصر به فرد خود ودر سخنان حماسی وشور برانگیز خود در اوج اختناق ستم شاهی می گفت : « شهید در لغت به معنای حاضر ناظر به معنای گواه و گواهی دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنی آگاه و نیز به معنی محسوس و مشهود کسی که همه چشم ها به او است و بالاخره به معنی نمونه الگو و سرمشق است » 1 ویا این که : « شهید » زنده جاوید حماسه ساز عارف آگاه انتخاب گر و روزی خوار نعم الهی است و این اصیل ترین دریافت از متون و فرهنگ اسلامی به شمار می رود چنانچه قرآن کریم نیز بدان اشاره می کند. ویا در جای دیگر می نویسد : « شهید قلب تاریخ است ; هم چنان که قلب به رگهای خشک اندام خون حیات و زندگی می دهد جامعه ای که روبه مردن می رود جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده اند و جامعه ای که به مرگ تدریجی گرفتار است جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است جامعه ای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است ; شهید همچون قلبی به اندام های خشک مرده بی رمق این جامعه خون خویش را می رساند و بزرگ ترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل ایمان جدید به خویشتن را می بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید; کی غائب است 2 باید پذیرفت که شهادت هنر مردان خداست ; چنان که خوب زیستن و خوب زندگی کردن هنر مردان الهی می باشد. خوب مردن نیز هنری است که در درجه اول شهدا آن را به ارث می برند. شهدا شمع های فروزانی هستند که با نثار هستی و وجود خود در محضر حق تعالی پیروز می شوند. سیدالشهدا سمبل و الگوی خوب مردن (شهادت ) در همه اعصار است . مقتدایان امام حسین علیه السلام کسانی هستند که جان خویش را در راه خدا نثار می کنند و به راستی حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بی تاب انسان های عاشق تزریق می کند. با مرور انقلاب اسلامی ودر نظر آوردن آن روزهای سخت و با شناخت دقیق وراستین شخصیت های بزرگی همچون شهید بهشتی و یاران مخلص مکتبی او چه آنانی که با او به شهادت رسیدن وچه آنانی که بعدها در آتش خشم منافقین واستکبار جهانی سوختند شاید آیندگان به این نتیجه برسند که این همه مردانگی وتلاش وگذشت وفداکاری و خدمتگزاری را فقط باید در افسانه ها دید وچنین مردان وزنانی را نیز باید مردان افسانه ای نامید مجید گودرزی صبر و سکوت و متانت آیت الله بهشتی از او چهره ای مظلوم و خدمتگزار ساخته بود که علیرغم شنیدن همه تهمت ها و فحاشی های جناح غربگرا و ضد انقلاب هرگز لب به شکایت نگشود اکنون 26 سال پس از حادثه هفتم تیر وظیفه همه نیروهایی که با آرا و افکار شهید بهشتی و یاران او آشنایی دارند اینست که به تبیین خدمات و شخصیت والای آنها بپردازند