تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافی است تا به متواتر بودن آنها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلی که کوچکترین تردیدی باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآوری همه احادیث پُرشماری که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمیگنجد، به ذکر پارهای از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده میکنیم:الف) راویان احادیث المهدی؛این سخن گزافهگویی نیست که هیچ محدّثی از محدّثان مسلمان نیست، مگر آن که بعضی از احادیث نوید دهنده ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان را روایت کرده است و در این زمینه کتب زیادی نیز نگاشته شده است.[1] اکنون به برخی از مؤلفان و آثار آنان اشاره میکنیم:1. علما و محدّثان اهل سنتکسانی که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را در کتب خود آوردهاند یا از پیشینیان خود ـ به جهت احتجاج بدان احادیث ـ نقل کردهاند، به مقداری که ما بدان دست یافتیم، عبارتند از:ابن سعد صاحل الطبقات الکبری (م 230 ه(، ابن أبی شیبه (م 235 ه(، احمد بن حنبل (م 241 ه(، بخاری (م 256 ه( ـ که امام مهدی را با وصف و بدون اسم ذکر کرده است و مسلم (م 261 ه( نیز مانند او عمل کرده است که ما در فصل سوم بدان خواهیم پرداخت ـ ابوبکر إسکافی (م 260 ه(، ابن ماجه (م 273 ه(، ابوداود (م 275 ه(، ابن قتیبه دینوری (م 276 ه(، ترمذی (م 279 ه(، بزّار (م 292 ه(، ابویعلی موصلی (م 307 ه(، طبری (م 310 ه(، عقیلی (م 322 ه(، نعیمبن حماد (م 328 ه( و پیشوای حنبلیان بربهاری (م 329 ه( در کتاب خود شرح السنة، ابن حبّان بستی (م 354 ه(، مقدسی (م 355 ه(، طبرانی (م 360 ه(، ابوالحسن آبری (م 363 ه(، دارقطنی (م 385 ه(، خطابی (م 388 ه(، حاکم نیشابوری (م 405 ه(، ابونعیم اصفهانی (م 43 ه(، ابوعمرودانی (م 444ه(، بیهقی (م 458 ه(، خطیب بغدادی (م 463 ه(، ابن عبدالبر مالکی (م 463 ه(، دیلمی (م 509 ه(، بغوی (م 510 یا 516 ه(، قاضی عیاض (م 544 ه(، خوارزمی حنفی (م 568 ه(، ابن عساکر (م 571 ه(، ابن جوزی (م 597 ه(، ابن أثیر جزری (م 606 ه(، ابن عربی (م 638 ه(، محمدبن طلحه شافعی (م 652 ه(، علاّمه نوه ابن جوزی (م 654 ه(، ابن أبی الحدید معتزلی حنفی (م 655 ه(، منذری (م 656 ه(، کنجی شافعی (م 658 ه(، قرطبی مالکی (م 671 ه(، ابن خلکان (م 681 ه(، محب الدین طبری (م 694 ه(، علاّمه ابن منظور (م 711 ه(، در ماده هَدِیَ از لسان العرب، ابن تیمیه (م 728 ه(، جوینی شافعی (م 730 ه(، علاءالدین بن بلبان (م 739 ه(، ولی الدین تبریزی (م بعد از سنه 741 ه(، مزی (م 739 ه(، ذهبی (م 748 ه(، ابن وردی (م 749 ه(، زرندی حنفی (م 750 ه(، ابن قیم جوزیه (م 751 ه(، ابن کثیر (م 774 ه(، سعدالدین تفتازانی (م 793 ه(، نورالدین هیثمی (م 807 ه(، ابن خلدون مغربی (م 808 ه(ـ کسی که چهار روایت از احادیث نقل شده درباره مهدی(ع) را صحیح و معتبر دانسته، علیرغم قضاوت و موضعگیری معروفش در این باب که در فصل سوّم بدان بیشتر خواهیم پرداخت ـ شیخ محمد جزری دمشقی شافعی (م 833 ه(، ابوبکر بوصیری (م 840 ه(، ابن حجر عسقلانی (م 852 ه(، سخاوی (م 902 ه(، سیوطی (م 911 ه(، شعرانی (م 973 ه(، ابن حجر هیتمی (م 974 ه(، متقی هندی (م 975 ه(... .تا برسد به متأخران، مانند: شیخ مرعی حنبلی (م 1033 ه(، محمد رسول برزنجی (م 1103 ه(، زرقانی (م 1122 ه(، محمدبن قاسم فقیه مالکی (م 1182 ه(، أبی العلاء عراقی مغربی (م 1183 ه(، سفارینی حنبلی (م 1188 ه(، زبیدی حنفی (م 1205 ه( در کتاب خود تاج العروس ماده (هَدِیَ)، شیخ صبّان (م 1206 ه( محمد امین سویدی (م 1246 ه(، شوکانی (م 1250 ه(، مؤمن شبلنجی (م 1291 ه(، احمد زینی دحلان فقیه و محدث شافعی (م 1304 ه(، سید محمد صدیق قنوجی بخاری (م 1307 ه(، شهاب الدین حلوانی شافعی (م 1308 ه(، ابوالبرکات آلوسی حنفی (م 1317 ه(، ابوالطیب محمد شمس الحق عظیم آبادی (م 1329 ه(، کتانی مالکی (م 1345 ه(، مبارکفوری (م 1353 ه(، شیخ منصور علی ناصف (م پس از 1371 ه(، شیخ محمد خضر حسین مصری (م 1377 ه(، ابی الفیض غماری شافعی (م 1380 ه(، فقیه منصف و مفتی «نجد» شیخ محمدبن عبدالعزیز مانع (م 1385 ه(، شیخ محمد فؤاد عبدالباقی (م 1388 ه(، ابوالأعلی مودودی و ناصرالدین ألبانی و غیر ایشان از معاصران و اگر بزرگان مفسران از اهل سنت راـ چنانکه به نام برخی از ایشان اشاره شد ـ به این افراد بیافزاییم، میتوان حدس زد که میزان توافق بر روایت احادیث المهدی(ع) و احتجاج بدانها تا چه پایه بوده است.2. علما و محدّثان شیعه شاید بتوان گفت: برشمردن اسامی بزرگان و محدّثان و مفسّران شیعه که احادیثی درباره امام مهدی(ع) نقل کردهاند، خیلی بایسته نمینماید؛ زیرا ایمان مطلق به ظهور حضرت در نزد ایشان از اصول اعتقادی تشیع به شمار میآید. بر این اساس، نامی از ایشان به میان نمیآوریم.ب) راویان احادیث المهدی از صحابه؛ صحابهای که احادیث المهدی را از رسول خدا(ص) روایت کردهاند یا کسانی که احادیثشان متوقف بر صحابه است ـ که در نتیجه روایاتشان حکم روایات مرفوعه نقل شده از رسول خدا را مییابد. چون در غیر این صورت باید به اجتهاد شخصی خود عمل کرده باشند و آن در مثل چنین قضیهای غیرقابل تصور است ـ بسیارند و چنانچه روایت کردن چنین احادیثی از یک دهم ایشان اثبات شود، تواتر این احادیث بدون شک ثابت خواهد شد ـ آن هم تنها طبق آنچه در منابع اهل سنت آمده است ـ و ایشان عبارتند از:فاطمة الزهراء(ع) (م 11 ه(، معاذبن جبل (م 18 ه(، قتادةبن نعمان (م 23 ه(، عمربن خطاب (م 23 ه(، ابوذر غفاری (م 32 ه(، عباسبن عبدالمطلب (م 32 ه(، عبدالرحمنبن عوف (م 32 ه(، عثمانبن عفان (م 35 ه(، سلمان فارسی (م 36 ه(، طلحةبن عبدالله (م 36 ه(، حذیفةبن یمان (م 36 ه(، عماربن یاسر (شهادت: 37 ه(، امام علی(ع) (شهادت: 40 ه(، زیدبن ثابت (م 45 ه(، تمیم داری (م 50 ه(، امام حسنبن علی(ع) (شهادت 50 ه(، عبدالرحمنبن سمرة (م 50 ه(، مجمعبن جاریة (م 50 ه(، عمرانبن حصین (م 52 ه(، ابوایوب انصاری (م 52 ه(، ثوبان غلام رسول الله(ص) (م 54 ه(، عایشه (م 58 ه(، ابوهریرة (م 59 ه(، امام حسین(ع) نوه شهید رسول الله(ص) که در سال 61 ه به شهادت رسید، علقمةبن قیسبن عبدالله (م 62 ه(، ام سلمة (م 62 ه(، عبداللهبن عمر (م 65 ه(، عبداللهبن عمرو عاص (م 65 ه(، عبداللهبن عباس (م 68 ه(، زیدبن أرقم (م 68 ه(، عوفبن مالک (م 73 ه(، ابوسعید خدری (م 74 ه(، جابربن سمرة (م 74 ه(، جابربن عبدالله انصاری (م 78 ه(، عبداللهبن جعفر طیّار (م 80 ه(، أبوأمامة باهلی (م 81 ه(، بشربن منذربن جارود (م 83 ه(ـ درباره او اختلاف وجود دارد و برخی گفتهاند راوی جدّ وی جارودبن عمرو (م 20 ه(، است ـ عبداللهبن حارثبن جزء زیبدی (م 86 ه(، سهلبن سعد ساعدی (م 91 ه(، أنس ابن مالک (م 93 ه(، ابوالطفیل (م 100 ه و برخی تاریخ دیگری ذکر کردهاند) و غیر ایشان تاریخ وفات مشخصی برایشان نیافتیم، مانند امّ حبیبة، ابوجحّاف، ابوسلمی چوپان رسول الله(ص)، أبولیلی، أبووائل، حذیفةبن اُسید، حرثبن ربیع، أبوقتادة انصاری، زربن عبدالله، زرارةبن عبدالله، عبداللهبن أبی أوفی، علاءبن بشیر مزنی، علی هلالی، قرةبن أیاس و عمروبن مرّة جهنی.ج) پارهای از طرق احادیث المهدی در کتب اهل سنت؛ استاد دانشگاه الأزهر مصر سیدأحمدبن محمدبن صدیق، ابوالفیض غماری حسنی شافعی مغربی (م 1380 ه( چه نیکو حق مطلب را در کتاب وزین و تحقیقی خود إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ادا کرده و چه شایسته حقیقتی عظیم را به خوبی تشریح کرده است. وی در این کتاب، متواتر بودن احادیث المهدی را به گونهای اثبات کرده است که پیش از او هیچکس از عهده آن برنیامده بود. او این کتاب را در جهت ابطال اشکالات و تضعیفهای ابنخلدون ـ که دستآویزی برای برخی معاصران ابوالفیض مانند احمد امین و فرید وجدی و امثال آنها گشته بود ـ نگاشته است.شایسته است که مروری کوتاه داشته باشیم بر طرقی که وی در کتاب خود آورده و به گونهای آن را بسط داده که گویای قدرت علمی وی در دنبال کردن سندهای احادیث امام المهدی در کتب اهل سنت است؛ او از طبقه صحابه آغاز کرده، سپس به تابعین و تابعینِ تابعین رسیده و این جستجو را به اشخاصی منتهی ساخته است که احادیث مزبور را از محدّثان آن، حکایت کردهاند.ابوالفیض میگوید:روند عادی و طبیعی حکم میکند که همدستی و همداستانیِ بر دروغ و جعل و فریب جماعتی که به 30 تن در همه طبقات مخبران یک حدیث میرسد، محال است؛ به ویژه این که عدد پیش گفته نتیجه تحقیقاتی است که تاکنون به عمل آمده است. نگارنده اخبار وارد شده در مورد مهدی موعود را از طریق جماعتی که ذیلاً اسامی آنها خواهد آمد، به دست آورده است:ابوسعید خدری، عبداللهبن مسعود، علیبن ابیطالب(ع)، امّ سلمة، ثوبان، عبداللهبن جزءبن حارث زبیدی، ابوهریرة، أنسبن مالک، جابربن عبدالله انصاری، قرةبن أیاس مزنی، ابوعباس، ام حبیبه، ابوأمامة، عبداللهبن عمروعاص، عمار یاسر، عباسبن عبدالمطلب، حسینبن علی(ع)، تمیم داری، عبدالرحمنبن عوف، عبداللهبن عمربن خطاب، طلحة، علی هلالی، عمرانبن حصین، عمروبن مرة جهنی، معاذبن جبل و مرسله شهربن حوشب؛ که البته خبر وی مرفوعه است، نه موقوفه و مقطوعه؛ هر چند که روایات موقوفه و مقطوعه نیز در مثل چنین بابی از قبیل مرفوعه به حساب میآیند و چنانچه آنها را نیز به شمار میآوردیم، عدد بزرگی را تشکیل میداد، لیکن همین مقدار از روایات مرفوعه کفایت میکند.[2]این قسمت از عبارت سیدابوالفیض غماری را آوردیم تا مشخص شود که آن تعداد از صحابهای که وی بشمار نیاروده بیش از تعداد کسانی که ذکر نموده است. چه آنکه او 26 تن از صحابه را نام برده در حالی که 30 تن دیگر را از قلم انداخته است که عبارتند از: صدّیقه کبری فاطمه زهرا(ع)، ابوایوب انصاری، ابوجحّاف، ابوذر غفاری، ابوسلمی چوپان حضرت رسول(ص)، ابوبوائل، جابربن سمرة، جارودبن منذر عبدی، حذیفةبن اسید، حذیفةبن یمان، حرثبن ربیع، امام حسن مجتبی سبط اکبر(ع)، زربن عبدالله، زرارةبن عبدالله، زیدبن أرقم، زیدبن ثابت، سعدبن مالک، سلمان فارسی، سهلبن سعد ساعدی، عبدالرحمنبن سمرة، عبداللهبن أبی أوفی، عبداللهبن جعفر طیّار، عثمانبن عفّان، علاءبن بشیر، علقمةبن قیسبن عبدالله، عمربن خطاب، عوفبن مالک، مجمعبن جاریة، حفصةبنت عمر و عایشة.[3] به هر حال، ابوالفیض غماری احادیث نقل شده توسط بیش از سی تن از صحابه را با دقت و حوصله و به تفصیل پیگیری و جمعآوری کرده و اسامی همه کسانی که این روایات را از ایشان نقل کردهاند و نیز تمامی محدثانی که آنها را در کتب حدیثی خود آوردهاند، به صورت کاملاً دقیق مشخّص ساخته است.در ادامه تنها بر مطالب عنوان شده درباره حدیث ابوسعید خدری ـ اولین صحابی که ابوالفیض نام برده است ـ بسنده میکنیم. سپس میتوان بقیه احادیث صحابه را با آن مقایسه کرد. ابوالفیض میگوید:«حدیث ابوسعید خدری از طریق این افراد به ما رسیده است: ابونظرة و ابوالصدیق ناجی و حسنبن یزید سعدی».1. طریق نقل ابونظرة از ابوسعید خدری؛ ابوداود و حَکَم حدیث ابوسعید خدری را از طریق روایت عمران قطان از ابونظرة آوردهاند و مسلم در صحیح خود، این حدیث را از طریقِ سعیدبن زید و داودبن أبی هند نقل کرده که هر دو از ابونظرة روایت کردهاند؛ لیکن در صحیح مسلم با وصف، از امام مهدی(ع) یاد شده است، نه با اسم. (همانگونه که در آینده بدان خواهیم پرداخت).2. طریق نقل ابوالصدیق ناجی از ابوسعید خدری؛ عبدالرزاق و حاکم، روایت ابوسعید را از طریق روایت معاویةبن قرة از ابوالصدیق نقل کردهاند و احمد و ترمذی و ابنماجه و حاکم این حدیث را از طریق زید العمی از ابوالصدیق روایت کردهاند و احمد و حاکم آن را از طریق عوفبن أبی جمیلة اعرابی از ابوالصدیق آوردهاند و حاکم افزون بر آن، حدیث مزبور را از طریق سلیمانبن عبید از ابوالصدیق نیز نقل کرده است.همچنین احمد و حاکم آن را از طریق مطربن طهمان، ابوهارون عبدی از ابوالصدیق روایت کردهاند و نیز احمد حدیث موردنظر را از طریق خبر مطربن طهمان و علاءبن بشیر مزنی و نیز روایت مطرف از ابوالصدیق روایت کرده است.3. طریق نقل حسنبن یزید از ابوسعید؛ طبرانی آن را در الأوسط از طریق ابوواصل عبدبن حمید از ابوالصدیق ناجی از ابوسعید خدری آورده است.»[4]بنابراین، چنانچه به تاریخ ابنخلدون مراجعه کنید، خواهید دید که وی از بیشتر طرق این حدیث اطلاعی نداشته است. زیرا صرفاً طرق معدودی را درباره حدیث ابوسعید ذکر کرده است، تا چه رسد به احادیث دیگر صحابه که به طور کلّی از آنها بیخبر مانده است.گفتنی است که قدر مشترک در همه این طرق که به خصوص حدیث ابوسعید خدری ختم میشود، «ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان» است. در هر صورت، در این نکته شکی نیست که با ملاحظهای احادیث مربوط به امام مهدی(ع) با تمامی طرقی که از جمیع صحابه نقل شده است، قطع به متواتر بودن بشارت حضرت ختمی مرتبت(ص) به ظهور حضرت حجّت(ع) حاصل میگردد، بلکه اگر صرفاً وجود یک طریق از هر صحابی را در نظر بگیریم، باز هم برای اعتراف به تواتر کافی خواهد بود و در گذشته نیز گفتیم که عدد این عدّه از صحابه به پنجاه نفر میرسد.د) صحّت احادیث المهدی؛ در این قسمت نام برخی از بزرگان اهل سنت را که به صحّت این احادیث تصریح کردهاند، بر طبق آثاری که از ایشان به دست آوردهایم، ذکر میکنیم: (گفتنی است که هدف ما ارائه نمونهای قابل پیجویی از نام این افراد است، نه جمعآوری تمام اسامی ایشان و ذکر جمیع آنها).1. امام ترمذی (م 279 ه(؛ او پیرامون سه روایت مهدویت مینویسد: اینها احادیثی حسن و صحیحاند.[5] درباره چهارمین حدیث این باب میگوید:این حدیثی حسن است.[6]2. حافظ ابوجعفر عقیلی (م 322ه(؛ وی ضمن نقل حدیث ضعیفی میگوید:درباره مهدی احادیث معتبری، به طرز دیگر و به خلاف این تعبیر وارد شده است.[7]3. حاکم نیشابوری (م 405 ه(؛ وی درباره چهار حدیث در این باب، میگوید:این احادیث صحیح السند هستند، لیک آنها را ذکر نکردهاند.[8]و درباره سه حدیث دیگر میگوید:این احادیث براساس شروطی که امام بخاری و امام مسلم بیان کردهاند،* صحیحالسند هستند، هرچند آن دو، این سه حدیث را ذکر نکردهاند.[9]و از هشت حدیث دیگر اینگونه یاد میکند:این احادیث بنابر شروط شیخین، صحیحالسند هستند، هرچند آن دو، اینها را ذکر نکردهاند.[10]4. امام بیهقی (م 458 ه(؛ او میگوید:أحادیثی که در باب قیام مهدی وارد شده، از جهت سند صحیح و بلااشکال است.[11]5. امام بغوی (م 510 یا 516 ه(؛ وی حدیثی درباره امام مهدی(ع) در بخش احادیث صحیحه آورده است[12] و پنج حدیث درباره آن حضرت در فصل احادیث حَسَن در کتاب خود مصابیح السّنة نقل کرده است.[13]6. ابن أثیر (م 606 ه(؛ او در کتاب خود النهایة ذیل مادّه «هدی» چنین آورده است:و حدیث سنّت خلفای راشدین مهدیین از همین ریشه است، و المهدی یعنی کسی که خداوند وی را به سوی حق هدایت فرموده است و نام افراد نیز بکار گرفته شده، تا جایی که مانند اسامی کثیرالاستعمال شده است و مهدی موعودی که حضرت رسول اکرم(ص) آمدن وی را در آخر الزمان بشارت داده، نیز به همین اسم نامیده شده است.[14]چنین سخنی تنها از فردی صادر میشود که به صحّت، بلکه به تواتر احادیث المهدی معتقد باشد.7. قرطبی مالکی (م 671 ه(؛ وی از کسانی است که به متواتر بودن احادیث المهدی اعتقاد دارند و مهمّ این است که وی درباره حدیث ابنماجه در خصوص امام مهدی(ع) چنین گفته است:سند این حدیث صحیح است.[15]در حالی که تصریح میکند به این که حدیث «مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است» صحیحتر از حدیث محمدبن خالد جندی[16] است که در آینده درباره اعتبار آن مناقشه خواهیم کرد.8. ابن تیمیة (م 728 ه(؛ او میگوید:احادیثی که وی ـ یعنی علاّمه حلّی(ره)ـ برای اثبات قیام مهدی به آنها استناد میکند، احادیث صحیحی هستند.[17]9. حافظ ذهبی (م 748 ه(؛ وی در قبال احادیث حاکی از امام مهدی(ع) که حاکم در مستدرک صحیح شمرده است، سکوت کرده و در این میان به «صحّت» دو حدیث نیز تصریح ورزیده است.[18] گفتنی است که اشکالهای ذهبی بر صحّت خصوص برخی از احادیث باب فضایل، و سکوتش در قبال بقیه احادیثی که حاکم صحیح شمرده، بیانگر موافقت او با این قضاوت حاکم است.10. گنجی شافعی (م 658 ه(؛ او درباره حدیثی که ترمذی در سنن خود آورده و صحیح شمرده، میگوید:این حدیث، صحیح است.درباره حدیث دیگری نیز به همین شکل اظهار نظر کرده است[19] و درباره حدیثِ «مهدی از من است و پیشانی او فراخ و بیموی است»، مینویسد:این حدیث ثابت بوده، صحیح و حسن است.[20]و درباره حدیثِ «مهدی حق و از فرزندان فاطمه است» نیز به همان صورت قضاوت میکند که:این، حدیثِ حسن و صحیحی است.[21]11. حافظ إبن قیّم (م 751 ه(؛ وی پس از ذکر پارهای از احادیث مربوط به امام مهدی(ع)، به «حُسن» برخی احادیث و «صحّت» برخی دیگر اعتراف میکند[22] و همچنان که خواهد آمد، وی از معتقدان به تواتر این احادیث است.12. ابن کثیر (م 774 ه(؛ او در خصوص سند حدیثی درباره امام مهدی(ع) میگوید:این، إسنادِ قوی و صحیحی است.[23]سپس حدیثی از ابنماجه نقل کرده، میافزاید:این حدیث حسن است و به صورتهای متفاوتی از حضرت رسول(ص) روایت شده است.[24]13. تفتازانی (م 793 ه(؛ وی درباره قیام امام مهدی(ع) در آخرالزمان میگوید:در این باب اخبار صحیحی وارد شده است.[25]14. نورالدین هیثمی (م 807 ه(؛ وی دستهای از احادیث حاکی از امام مهدی(ع) را نقل کرده و به صحّت و وثاقت راویان آنها اعتراف کرده است. برای نمونه درباره یکی از این روایات، چنین میگوید:این روایت را ترمذی و غیر او همراه با اختصار زیاد آوردهاند و احمد با سندهای متعدّد آن را نقل کرده و ابویعلی به اختصار فراوان از آن یاد کرده است و رجال آن دو ثقه هستند.[26]درباره دوّمین حدیث میگوید:طبرانی آن را در کتاب الأوسط نقل کرده است و رجال این حدیث قابل اعتماد و حدیثشان صحیح است.[27]و سوّمین حدیث را چنین میستاید:رجال آن همگی ثقهاند.[28]در مورد چهارمین حدیث نیز میگوید:بزار آن را روایت کرده است و رجالش قابل اعتماداند.[29]و از پنجمین روایت چنین یاد میکند:طبرانی آن را در الأوسط نقل کرده و رجال آن جملگی ثقهاند.[30]15. سیوطی (م 911 ه(؛ وی برای برخی از احادیث مربوط به امام مهدی(ع) علامت «صح»[31]ـ یعنی صحیح است ـ قرار داده و برای برخی دیگر علامت «ح»[32]ـ یعنی حسن است ـ در نظر گرفته است.16. شوکانی (م 1250 ه(؛ قنوجی در الإذاعة از وی قول به صحّت احادیث المهدی و متواتر بودن آنها را نقل کرده است. پیش از این نیز گذشت که وی رسالهای در متواتر بودن این احادیث نگاشته است.17. ناصرالدین البانی؛ وی در رسالهای که به نام حولالمهدی نوشته، اینگونه اظهارنظر میکند: باید دانست که در زمینه قیام مهدی احادیث صحیحی وارد شده است که بخش چشمگیری از آنها دارای سندهای صحیح و معتبرند.افزون بر این که البانی از کسانی است که به تواتر اخبار این باب تصریح ورزیدهاند.[33]به این مقدار از اعترافات علما بسنده میکنیم؛ امّا گفتنی است که نگارنده در برخی آثار خود، شماره اینگونه اعترافات اندیشمندان را به بیش از 60 مورد رسانده است.[34]ه( تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدی؛ علمای علم درایه و عدهای از کسانی که در امر تدریس یا تحقیق علوم حدیث از تخصص برخوردارند، به متواتر بودن احادیث المهدی وارد شده در کتب اهل سنت ـ مانند صحاح و مسانید ـ تصریح کردهاند، امّا از آنجا که عده این افراد زیاد است، ما در ادامه به ذکر نام معدودی از ایشان اکفتا میکنیم:1. بربهاری حنبلی (م 329 ه(؛ شیخ محمود تویجری به نقل از کتاب شرح السنة بربهاری مینویسد:«ایمان به نزول عیسیبن مریم(ع)»، او از آسمان فرود میآید... و پشت سر قیامکنندهای از اهل بیت رسول اکرم(ص) نماز میگذارد.[35]روشن است که «ایمان» به معنای «اعتقاد» است که به وسیله خبر واحد ثابت نمیشود. [پس لازمه آن وجود اخبار متواتر در این باب است]2. محمدبن حسین آبری شافعی (م 363 ه(؛ وی در کتاب خود مناقب الشافعی چنین میگوید:اخبار بشارت رسول خدا(ص) به آمدن مهدی و این که او از اهل البیت بوده و دارای 70 سال خواهد بود و سرانجام پهنه زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت و به همراه وی، عیسی(ع) نیز ظهور خواهد کرد و در قتل دجّال به وی یاری خواهد رساند، به جهت کثرت مخبران و راویان به حدّ تواتر رسیده است.این سخن را قرطبی مالکی در ص 701 التذکرة و المزی در تهذیب الکمال ج 25 ص 146 ش 5181 در ضمن شرح حال محمّدبن خالد جندی و ابنقیّم در المنار المنیف ص 142 ش 327 و غیر ایشان از آبری نقل کردهاند.3. قرطبی مالکی (م 761 ه(؛ وی سخن پیش گفته آبری را نقل کرده و با صحیح شمردن احادیث مذکور در کتاب او، مهر تأیید بر سخنان وی نهاده است. قرطبی در این قضاوت خود، به این سخن امام حافظ حاکم نیشابوری استناد کرده است:احادیث صحیح و صریحی از رسول خدا وارد شده است که بر قیام مردی از خاندان نبی اکرم(ص) از فرزندان فاطمه به نام مهدی دلالت دارند.[36]همچنین قرطبی در تفسیر آیه 33 سوره توبه آورده است:اخبار صحیح وارد در این باب که مهدی از خاندان رسول خداست، به حد تواتر رسیده است.[37]4. حافظ جمالالدن المزّی (م 742 ه(؛ او به سخن پیش گفته آبری در متواتر بودن احادیث المهدی(ع) استدلال کرده است و هیچ اشکالی بر آن وارد نساخته، بلکه آن را مسلّم انگاشته است.[38]5. ابن قیّم (م 751 ه(؛ او نیز سخن آبری را بدین شکل تأیید کرده که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را به چهار دسته تقسیم کرده است: احادیث صحیح، احادیث حسن، احادیث غریب و احادیث موضوع،[39] و بیان کرده که مجموع دو دسته اوّل به جهت کثرت و انتشار، متواترند.6. ابن حجر عسقلانی (م 852 ه(؛ وی ضمن نقل قول به تواتر از دیگران[40] اینگونه را تأیید میکند:نمازگزاردن عیسی(ع) در پشت سر مردی از این امّت در آخر الزمان و نزدیک به قیامت بر این قول حق صحّه میگذارد که زمین هیچگاه از حجّت خدا خالی نخواهد شد.[41]7. شمس الدین سخاوی (م 902 ه(؛ عدهای از علما، سخاوی را از تصریحکنندگان به تواتر احادیث المهدی به شمار آوردهاند، مانند علاّمه شیخ محمد عربی فاسی در کتاب خود المقاصد و ابوزید عبدالرحمنبن عبدالقادر فاسی در مُبهِج القاصد؛ همانگونه که ابوالفیض غماری از آن دو نقل کرده است[42] و همچنین ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی (م 1345 ه( در النظم امتناثر من الحدیث المتواتر ص 226، سخاوی را معتقد به تواتر دانسته است.8. سیوطی (م 911 ه(؛ بنابر نقل غماری، سیوطی در کتاب مفصّل خود الفوائد المتکاثرة فی الأحادیث المتواترة و نیز در کتاب مختصر خود الأزهار المتناثرة و همچنین در سایر کتابهایش به متواتر بودن احادیث المهدی تصریح کرده است.[43]9. ابن حجر هیتمی (م 974 ه(؛ وی بارها از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدی(عج) دفاع کرده و به تواتر آن تصریح کرده است.[44]10. متقی هندی (م 975 ه(؛ وی که مؤلّف کتاب معروف کنزالعمّال است، به دفاعی برهانی و استدلالی از عقیده مهدویّت همّت گماشته است.شاید بتوان گفت: مهمترین مطلبی که در این کتاب آمده است، فتاوای چهارگانه صادره در حق فرد منکرِ اعتقاد به ظهور امام مهدی(ع) است که از چهار تن از علمای مذاهب اربعه از اهل مکّه نقل شده؛ یعنی فتوای ابن حجر هیتمی شافعی، فتوای شیخ یحییبن محمد حنبلی. مبنی بر این که فردِ منکرِ اعتقاد به ظهور، باید مجازات شود و تصریح کردهاند که واجب است چنین شخصی را بزنند و او را تحقیر کنند تا ادب شود و به حق روی آورد و در غیر این صورت، واجب القتل و مهدور الدم است.[45] هر کس به فتاوای ایشان مراجعه کند، برای او یقین حاصل میشود که آنها بر متواتر بودن احادیث المهدی اتفاقنظر دارند.11. محمد رسول برزنجی (م 1103 ه(؛ وی اینگونه به متواتر بودن احادیث المهدی تصریح میکند:احادیثی که بر وجود مهدی(ع) و قیام او در آخرالزمان و از خاندان رسول اکرم(ص) و فرزند فاطمه بودن وی دلالت دارند، به حدّ تواتر رسیدهاند و جایی برای انکار آنها وجود ندارد.[46]12. شیخ محمدبن قسامبن محمد جسوس (م 1182 ه(؛ کتانی در تصریح وی به تواتر این احادیث را نقل کرده است.[47]13. ابوالعلاء عراقی فاسی (م 1183 ه(؛ او دارای تألیفی درباره موضوع مهدویت است و کتانی تصریح وی به تواتر احادیث این باب را نقل کرده است.[48]14. شیخ سفارینی حنبلی (م 1188 ه(؛ قنوجی مینویسد:سفارینی در کتاب خود به نام اللوائح قول به تواتر احادیث المهدی را اختیار کرده است.[49]15. شیخ محمدبن علی صبّان (م 1206 ه(؛ وی قول به تواتر را از صواعق ابن حجر نقل و بر آن استدلال کرده و اشکالی بر آن وارد نساخته است که این، نشانگر رضایت وی بدین قول است.[50]16. شوکانی (م 1250 ه(؛ به نظر میرسد برای اثبات موافقت وی با تواتر این احادیث، مروری بر کتاب معروفش التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر و الدجال و المسیح ما را از هر چیز دیگر مستغنی سازد.17. مؤمنبن حسنبن مؤمن شبلنجی (م 1291 ه(؛ وی ضمن تصریح به تواتر احادیث مزبور، تأکید فراوانی دارد که امام مهدی(ع)، از خاندان رسول و اهل البیت است.[51]18. احمد زینی دحلان، مفتی شافعیه (م 1304 ه(؛ او احادیث المهدی را به کثرت ستوده و میگوید:کثرت و تعدّد روات این احادیث، به تقویت و تأیید برخی از این روایات توسط برخی دیگر از آنها میانجامد، تا جایی که برای انسان یقین حاصل میشود.[52]19. سید محمد صدیق حسن قنوجی بخاری (م 1307 ه(؛ وی درباره احادیث موردنظر چنین میگوید:احادیثی که درباره امام مهدی(ع) به ما رسیده، علیرغم اختلاف روایات، به قدری زیاد است که به حدّ تواتر میرسد.[53]20. ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی مالکی (م 1345 ه(؛ وی ضمن نقل قول به تواتر از برخی، چنین میگوید:اخبار وارد در باب مهدی منتظر متواتراند.[54]غیر از این 20 تن، افراد دیگری هستند که این مجال اندک گنجایش ذکر نام و کلامشان را ندارد. نگارنده در جای دیگری اسامی آنان را از قرن سوم هجری تا عصر حاضر ثبت کرده است.[55]در پایان، ذکر سخن مهمّی از استاد بدیع الزمان سعید نورسی که از علمای به نام اهل سنت در ابتدای قرن چهاردهم هجری است، شایسته مینماید. وی میگوید:در هیچ جای دنیا، افرادی قابل اعتماد، نجیب و شریف نمیتوان یافت که به پایه شرافت و فضیلت اهل البیت برسند و در هیچ نقطهای از عالم، عدّهای همرأی و همدل و همراه نمیتوان سراغ گرفت که چونان خاندان آل عبا، یکرنگ و یکدل و یکصدا باشند و در هیچ یک از اقطار عالم، محفلی و جمعی به نورانیت و درخشندگی حریم مطهّر اهل بیت رسول خدا نمیتوان یافت.آری! أهل البیت از روح حقیقت قرآنی تغذیه شدهاند و از سرچشمه زلال وحی شیر نوشیدهاند و از پرتو ایمان و قداست شریعت اسلامی، منوّر گشتهاند، تا آنگاه که به قلّه کمالات آسمانی عروج کردهاند و شجره طیّبه آنان به بار نشسته و صدها مجاهد نستوه و هزاران رهبر روحانی و معنوی برای هدایت و راهبری امّت به جهان بشریت تقدیم داشتهاند. پس قطعاً با قیام پیشوای بزرگ خود، مهدی کبیر، عدالت را به جامعه اسلامی، هدیه خواهند کرد. آنگاه حقّانیت وی با احیای شریعت محمدی(ص) و حقیقت قرآنی و سنت نبوی و تطبیق آنها بر مسایل جاری و اجرا کردن آنها، به اثبات خواهد رسید و چنین چیزی نه تنها ضروری است، بلکه بسیار معقول است و مقتضای قوانین حیات اجتماعیِ جوامع انسانی نیز غیر از این نمیتواند باشد.[56]در انتظار ققنوس، ثامر العمیدی، ترجمه: مهدی علیزاده، صص: 65ـ80
پینوشتها:
1 . شمار این کتابها را استاد علی محمد علی دخیل در کتاب خود الإمام المهدی، صص 259ـ265 حدود 30 کتاب از اهل سنت معرفی میکند، در حالی که استاد ذبیحالله محلاّتی تا 40 کتاب شمرده است و اسامی و مؤلفان آنها را در کتاب مهدی أهل البیت صص 18ـ21 ذکر کرده و در همان کتاب تعدادی از کتب نویسندگان شیعه را که درباره امام مهدی(ع) نوشته شده است، ارائه میکند که مشتمل بر 110 کتاب است؛ کتب فراوانی نیز وجود دارد که در هیچ یک از این دو کتاب بدانها اشاره نشده است.2 . ابراز الوهم المکنون/ ص 437. ابوالفیض برادری دارد که از علمای صاحب فضل مغرب عربی شمرده میشود. کنیه وی ابوالفضل بوده و وی را ابوالفضل الغماری نامند. او صاحب کتاب الإمام المهدی است که در آن، اسامی 3 تن از صحابه و 5 تن از تابعین را به اسامی محدثانی که برادرش نام برده، افزوده است. آنگاه عین عبارات همه افراد را ذکر کرده است تا جایی که نصف حجم کتاب را بدان اختصاص داده است.3 . در معجم احادیث الامام المهدی (مشتمل بر پنج جلد) آمار دقیقی از همه روایات صحابه در باب احادیث المهدی(ع) به همراه ذکر منابع آن در کتب اهل سنت و شیعه به چشم میخورد.4 . إبراز الوهم المکنون/ ص 438.5 . سنن ترمذی/ ج 4/ ص 505/ ح 2230 و 2231 و ج 4/ ص 504/ ح 2233.6 . پیشین/ ج 4/ ص 506/ ح 2232.7 . الضعفاء الکبیر/ عقیلی/ ج 3/ ص 253/ شماره 1257 در شرح حال علیبن نفیل الحراتی.8 . مستدرک الحاکم/ ج 4/ احادیث 429 و 465 و 553 و 558.* . امام بخاری برای حدیث صحیح دو شرط قرار داده است:1ـ معاصر بودن راوی لاحق با مروی عنه سابق.2ـ تلقّی حدیث به صورت سماع، نه روش دیگر؛ امّا امام مسلم تنها شرط اوّل را کافی دانسته است. ر.ک: علوم الحدیث و مصطلحه/ دکتر صبحی الصالح/ صص 299ـ301 (مترجم).9 . پیشین/ ج 4/ احادیث 450 و 557 و 558 .10 . پیشین/ ج 4/ احادیث 429 و 442 و 457 و 464 و 502 و 554 و 557 .11 . الاعتقاد و الهدایة/ بیهقی/ ص 127.12 . مصابیح السنة/ بغوی/ ص 448/ ح 4199.13 . پیشین/ صص 492 و 493 / ح 4210ـ4213 و 4215.14 . النهایة/ ابن اثیر/ ج 5/ ص 254.15 . التذکرة/ قرطبی/ ص 704 باب ما جاء فی المهدی.16 . پیشین/ ص 701.17 . منهاج السنة/ ابن تیمیة/ ج 4/ ص 211.18 . تلخیص المستدرک/ ذهبی/ ج 4/ صص 553 و 558.19 . البیان فی أخبار صاحب الزمان/ گنجی شافعی/ ص 481؛ برای یافتن دو حدیث «ترمذی» ر.ک: سنن ترمذی/ ج 4/ ص 505.20 . پیشین/ ص 500.21 . پیشین/ ص 486.22 . المنار المنیف/ ابن قیّم/ صص 130ـ135/ احادیث/ 326 و 327 و 329 و 331.23 . النهایة فی الفتن و الملاحم/ ابن کثیر/ ج 1/ ص 55.24 . پیشین/ ص 56.25 . شرح المقاصد/ تفتازانی/ ج 5/ ص 312.26 . مجمع الزوائد/ هیثمی/ ج 7/ صص 313ـ314.27 . پیشین/ ج 7/ ص 115.28 . پیشین/ ص 116.29 . پیشین/ ص 117.30 . پیشین31 . الجمامع الصغیر/ سیوطی/ ج 2/ ص 672/ احادیث 9241، 9244 و 9245.32 . پیشین/ ح 9243/ و ص 438/ ح 7489.33 . حول المهدی/ البانی/ ص 644؛ مقالهای که در نشریه التّمدن الإسلامی چاپ دمشق در تاریخ 22 ذی القعده سال 1371 هجری قمری به چاپ رسیده است.34 . دفاعٌ عن الکافی/ سیدثامر العمیدی/ ج 1/ صص 343ـ405.35 . الإحتجاج بالأثر علی من أنکر المهدی المنتظر/ ص 28.36 . التذکرة/ ج 1/ ص 701.37 . تفسیر القرطبی/ ج 8/ صص 121ـ122.38 . تهذیب الکمال/ ج 25/ ص 146/ ش 5181.39 . المنار المنیف/ ابن قیم/ ص 135.40 . تهذیب التهذیب/ عسقلانی/ ج 9/ ص 125/ ش 201.41 . فتح الباری بشرح البخاری/ عسقلانی/ ج 6/ ص 385.42 . المهدی المنتظر/ غماری/ ص 9.43 . إبراز الوهم المکنون/ غماری/ ص 436.44 . الصواعق المحرقه/ فصل 1/ باب 11/ صص 162ـ167.45 . البرهان علی علامات مهدی آخر الزمان/ صص 178ـ183.46 . الإشاعة لأشراط الساعة/ برزنجی/ ص 87.47 . النظم المتناثر من الحدیث المتواتر/ کتانی/ ص 226/ ح 289.48 . پیشین/ ص 226.49 . الإذاعة/ قنوجی/ ص 146.50 . إسعاف الراغبین/ صبان/ صص 145 و 147 و 152.51 . نور الابصار/ شبلنجی/ صص 187 و 189.52 .الفتوحات الاسلامیة/ احمد زینی دحلان/ ج 2/ ص 211.53 . الإذاعة/ ص 112.54 . النظم المتناثر/ کتانی/ صص 225ـ228/ ح 289.55 . دفاع عن الکافی/ ج 1/ صص 343ـ405.56 . أشراط الساعة (از کلیات رسائل النور ـ شعاع پنجم)/ النورسی/ ترجمه احسان قاسم صالحی/ صص 37ـ38.